۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

چهل حدیث کربلا


منابع مقاله:
چهل حدیث کربلا ، صحتی سردرودی، محمد؛

پیشگفتار
حدیث کربلا، حدیث حریت و حماسه‏هاست و روایتش روایت رویش و خیزش، و سرودش همیشه سرخ و حیات بخش و حرکت زا.
در خصوص کربلا و حماسه همیشه جاوید عاشورا، در کتابی با نام «سیمای کربلا، حریم حریت» سخن گفته‏ایم و چندین حدیث ازاحادیث این دفتر را نیز در آنجا البته با شرح و بسطی بیشتر آورده‏ایم.
دیگر لازم نیست در این مقدمه حرف به درازا کشد، تنها به تذکر چند نکته که در فهم بهتر این مجموعه می‏تواند مفید باشد بسنده می‏شود:
1.روایتهایی که درباره کربلا، بویژه زیارت آستان قدس حسینی علیه السلام، در منابع روایی آمده است.بیشتر از اینها است که در یک مجموعه چهل حدیثی بگنجد، ما از صدها حدیث، این چهل نمونه را، از سخنان برگزیدگان خدا برگزیده‏ایم.
2 ـ احادیث از کتابهای معتبر نقل شده و بیشتر آنها را در کتاب وزین کامل الزیارات می‏توان دید، کتابی که در نظر دانشوران شیعی معتبراست و محکم.
3 ـ در انتخاب حدیثها، علاوه بر نکات چندی که در نظر بوده این نکته نیز در نظر گرفته شده است که تا حد امکان حدیثی نقل شود که کم لفظ و معتبر، اما پر معنی باشد تا حفظ آن برای همه سهل و ممکن باشد.
4 ـ پیشاپیش اقرار می‏شود که ترجمه‏ها نارسا بوده و آن لطف بی نظیری که در سخن معصوم علیه السلام است در ترجمه‏ها دیده نمی‏شود ما تلاش خویش را کرده‏ایم، امید که مقبول درگاه حضرت حق واقع گردد.
محمد صحتی سردرودی قم ـ 10/8/ 73
فصل اول: فضیلت کربلا
حدیث اول
حریم پاک
عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال:
..و هی اطهر بقاع الأرض و اعظمها حرمة و انها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در ضمن حدیث بلندی می‏فرماید: کربلا پاکترین بقعه روی زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است و الحق که کربلا از بساطهای بهشت است.بحار الانوار، ج 98، ص 115 و نیز کامل الزیارات، ص 264
حدیث دوم
سرزمین نجات
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
یقبر ابنی بأرض یقال لها کربلا هی البقعة التی کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التی علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فی الطوفان.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پسرم حسین در سرزمینی به خاک سپرده می‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازی که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا، یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 8
حدیث سوم
مسلخ عشق
قال امیر المؤمنین علی علیه السلام:
هذا...مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من کان بعدهم.
حضرت علی علیه السلام روزی گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانی که نه شهدای گذشته و نه شهدای آینده به پای آنها نمی‏رسند.
تهذیب، ج 6، ص 73 و بحار، ج 98، ص 116
حدیث چهارم
عطر عشق
قال علی علیه السلام:
واها لک أیتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب.
امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبوئی ای خاک! در روز قیامت قومی از تو بپا خیزند که بدون حساب و بی درنگ به بهشت روند.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 169
حدیث پنجم
ستاره سرخ محشر
قال علی بن الحسین علیه السلام:
تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدری و تنادی أنا أرض الله المقدسة الطیبة المبارکة التی تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة.
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی می‏درخشد و ندا در می‏دهد که‏من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکی که پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 268
حدیث ششم
کربلا و بیت المقدس
قال ابو عبد الله علیه السلام:
الغاضریة من تربة بیت المقدس.
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح 7
حدیث هفتم
فرات و کربلا
قال ابو عبد الله علیه السلام
اءن أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالی...
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبی بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.بحار الانوار، ج 98، ص 109 و نیز کامل الزیارات، ص 269
حدیث هشتم
کربلا، کعبه انبیاء
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیس نبی فی السموات و الارض، اءلا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبری در آسمانها و زمین نیست مگر این که می‏خواهند خداوند متعال به آنان‏رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهی به کربلا فرود آیند و گروهی از آنجا عروج کنند.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات، ص 111
حدیث نهم
کربلا، مطاف فرشتگان
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیس من ملک فی السموات و الأرض الا یسألون الله تبارک و تعالی أن یؤذن لهم فی زیارة الحسین (علیه السلام)، ففوج ینزل و فوج یعرج.
امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ فرشته‏ای در آسمانها و زمین نیست مگر این که می‏خواهد خداوند متعال به اورخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجی از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجی دیگر عروج کنند و از آنجا اوج گیرند.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244، به نقل از کامل الزیارات ص 114
حدیث دهم
راه بهشت
قال ابو عبد الله علیه السلام:
موضع قبر الحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است .کامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1
حدیث یازدهم
کربلا، حرم امن
قال ابو عبد الله علیه السلام:
ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل أن یتخذ مکة حرما.
امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد.کامل الزیارات، ص 267 بحار، ج 98، ص 110
حدیث دوازدهم
زیارت مداوم
قال الصادق علیه السلام:
زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.کامل الزیارات، ص 269
حدیث سیزدهم
بارگاه مبارک
قال الصادق علیه السلام:
«شاطی‏ء الوادی الأیمن» الذی ذکره الله فی القرآن، (1) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هی کربلا.
امام صادق علیه السلام فرمود: آن «ساحل وادی ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است. (2)
فصل دوم: زیارت کربلا
حدیث چهاردهم
شوق زیارت
قال الامام الباقر علیه السلام:
لو یعلم الناس ما فی زیارة قبر الحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقا.
امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم می‏دانستند که چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت می‏مردند.ثواب الاعمال، ص 319، به نقل از کامل الزیارات .
حدیث پانزدهم
حج مقبول و ممتاز
قال ابو جعفر علیه السلام:
زیارة قبر رسول الله صلی الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام، تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلی الله علیه و آله.
امام باقر علیه السلام فرمود: زیارت قبر رسول خدا «ص» ، و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولی که همراه رسول خدا «ص» بجا آورده شود.مستدرک الوسائل، ج 1، ص 266، و نیز کامل الزیارات، ص 156
حدیث شانزدهم
تولدی تازه
عن حمران قال: زرت قبر الحسین علیه السلام فلما قدمت جاءنی.ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام...فقال علیه السلام:
ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه.
حمران می‏گوید: هنگامی که از سفر زیارت‏امام حسین علیه السلام برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: ای حمران! به تو مژده می‏دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون می‏آید چون روزی که مادرش او را زاد.امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 28، چاپ نجف بحار، ج 98، ص .20
حدیث هفدهم
زیارت مظلوم
عن ابی جعفر و ابی عبد الله علیه السلام یقولان:
من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.
از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرمودند: هر کس که می‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم علیه السلام را ترک نکند.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 253
حدیث هجدهم
شهادت و زیارت
قال الامام الصادق علیه السلام:
زوروا قبر الحسین (علیه السلام) و لا تجفوه، فاءنه سید شباب أهل الجنة من الخلق، و سید شباب الشهداء.
امام صادق علیه السلام فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید چرا که او سید جوانان بهشت از مردم، و سالار جوانان شهید است.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 256: و کامل، ص 109
حدیث نوزدهم
زیارت، بهترین کار
قال ابو عبد الله علیه السلام:
زیارة قبر الحسین بن علی علیهما السلام من افضل ما یکون من الاعمال.
امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که می‏تواند انجام یابد.مستدرک الوسائل، ج 10، ص .311
حدیث بیستم
سفره‏های نور
قال الامام الصادق علیه السلام:
من سره ان یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (علیهما السلام)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏های نور بنشیند باید از زائران امام حسین (علیه السلام) باشد.وسائل الشیعه، ج 10، ص 330 بحار الانوار، ج 98، ص 72
حدیث بیست و یکم
شرط شرافت
قال الصادق علیه السلام: من اراد أن یکون فی جوار نبیه و جوار علی و فاطمة فلا یدع زیارة الحسین علیهم السلام
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که می‏خواهد در همسایگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در کنار علی (علیه السلام) و فاطمه (س) باشد، زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک نکند.وسائل الشیعه، ج 10، ص 331، ح .39
حدیث بیست و دوم
زیارت، فریضه الهی
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لو أن احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن علی علیه السلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لأن حق الحسین فریضة من الله تعالی، واجبة علی کل مسلم.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یکی از شما تمام عمرش را احرام حج بندد، اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند، حقی‏از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است چرا که حق حسین علیه السلام فریضه الهی و بر هر مسلمانی واجب و لازم است.وسائل الشیعه، ج 10، ص .333
حدیث بیست و سوم
کربلا، کعبه کمال
قال ابو عبد الله علیه السلام:
من لم یأت قبر الحسین علیه السلام حتی یموت کان منتقص الاءیمان، منتقص الدین، اءن ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود، به بهشت هم که برود پایین تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.وسائل الشیعه، ج 10، ص .335
حدیث بست و چهارم
از زیارت تا شهادت
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لا تدع زیارة الحسین بن علی علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک‏ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا.
امام صادق علیه السلام فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزی و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیری مگر شهید.وسائل الشیعه، ج 10، ص 335
حدیث بیست و پنجم
حدیث محبت
عن ابی عبد الله علیه السلام قال:
من اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته، و من اراد الله به السوء قذف فی قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته.
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت حسین (علیه السلام) و زیارتش را در دل او می‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و خشم حسین (علیه السلام) و خشم زیارتش را در دل او می‏اندازد.وسائل الشیعه، ج 10، ص 388، بحار الانوار، ج 98، ص 76
حدیث بیست و ششم
نشان شیعه بودن
قال الصادق علیه السلام:
من لم یأت قبر الحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتی یموت فلیس هو لنا شیعة، و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد، او شیعه ما نیست، و اگر هم از اهل بهشت باشد، از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.کامل الزیارات، ص 193، بحار الانوار، ج 98، ص .4
حدیث بیست و هفتم
سکوی معراج
قال الصادق علیه السلام:
من اتی قبر الحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عز و جل فی اعلی علیین.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد، خدای متعال او را در بلندترین درجه عالی مقامان ثبت می‏کند .من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص .581
حدیث بیست و هشتم
مکتب معرفت
قال ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام:
أدنی ما یثاب به زائر أبی عبد الله (علیه السلام) بشط فرات، اذا عرف حقه و حرمته و ولایته، أن یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر.
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابی که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات، داده می‏شود این است که تمام گناهان، مقدم و مؤخرش بخشوده می‏شود.بشرط این که حق و حرمت و ولایت آن حضرت را شناخته باشد.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص .138
حدیث بیست و نهم
همچون زیارت خدا
قال الامام الرضا علیه السلام:
من زار قبر الحسین (علیه السلام) بشط الفرات کان کمن زار الله.
امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را زیارت کرده است.مستدرک الوسائل، ج 10، ص 250، به نقل از کامل
فصل سوم :عاشورا و اربعین
حدیث سی‏ام
زیارت عاشورا
قال الصادق علیه السلام:
من زار الحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند، بهشت بر او واجب می‏شود.اقبال الاعمال، ص 568
حدیث سی و یکم
بالاتر از روسپیدی
قال ابو عبد الله علیه السلام:
من بات عند قبر الحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقی الله یوم القیامة ملطخا بدمه، کانما قتل معه فی عرصة کربلا.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که شب عاشورا را در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند، روز قیامت در حالی به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسی که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد.وسائل الشیعه، ج 10، ص .372
حدیث سی و دوم
نشانه‏های ایمان
قال ابو محمد الحسن العسکری علیه السلام:
علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم، فی الیمین، و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.
امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: نشانه‏های مؤمن پنج چیز است: 1 ـ نمازهای پنجاهگانه (3) 2 ـ زیارت اربعین
2 ـ انگشتر به دست راست کردن 4 ـ بر خاک سجده کردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.وسائل الشیعه، ج 10، ص 373، و نیز التهذیب، ج 6، ص 52
فصل چهارم: تربت و تسبیح عشق
حدیث سی و سوم
رواق منظر یار
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
الا و ان الاجابة تحت قبته، و الشفاء فی تربته، و الأئمة (علیهم السلام) من ولده
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.مستدرک الوسائل، ج 10، ص .335
حدیث سی و چهارم
تربت و تربیت
قال الصادق علیه السلام:
حنکوا أولادکم بتربة الحسین (علیه السلام) فانها امان.
امام صادق علیه السلام فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (علیه السلام) بردارید، چرا که خاک کربلا، فرزندانتان را بیمه می‏کند.وسائل الشیعه، ج 10، ص .410
حدیث سی و پنجم
بزرگترین دارو
قال ابو عبد الله علیه السلام:
فی طین قبر الحسین (علیه السلام)، الشفاء من کل داء، و هو الدواء الاکبر.
امام صادق علیه السلام فرمود: شفای هر دردی در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.کامل الزیارات، ص 275 و وسائل الشیعه، ج 10، ص .410
حدیث سی و ششم
تربت و هفت حجاب
قال الصادق علیه السلام:
السجود علی تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع.
امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را پاره می‏کند.مصباح المتهجد، ص 511، و بحار الانوار، ج 98، ص .135
حدیث سی و هفتم
سجده بر تربت عشق
کان الصادق علیه السلام لا یسجد الا علی تربة الحسین علیه السلام تذللا لله و استکانة الیه.
رسم حضرت امام صادق علیه السلام چنین بود که: جز بر تربت حسین علیه السلام به خاک دیگری سجده نمی‏کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع برای خدا می‏کرد.وسائل الشیعه، ج 3، ص .608
حدیث سی و هشتم
تسبیح تربت
قال الصادق علیه السلام: السجود علی طین قبر الحسین علیه السلام ینور الی الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبر الحسین علیه السلام کتب مسبحا و ان لم یسبح بها...
امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت قبر حسین علیه السلام تا زمین هفتم را نور باران می‏کند و کسی که تسبیحی‏از خاک مرقد حسین علیه السلام را با خود داشته باشد، تسبیح گوی حق محسوب می‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، وسائل الشیعه، ج 3، ص .608
حدیث سی و نهم
تربت شفابخش
عن موسی بن جعفر علیه السلام قال: و لا تأخذوا من تربتی شیئا لتبرکوا به فان کل تربة لنا محرمة الا تربة جدی الحسین بن علی علیهما السلام فان الله عز و جل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.
حضرت امام کاظم علیه السلام در ضمن حدیثی که از رحلت خویش خبری می‏داد، فرمود: چیزی از خاک قبر من بر ندارید تا به آن‏تبرک جویید چرا که خوردن هر خاکی جز تربت جدم حسین علیه السلام، بر ما حرام است، خدای متعال تنها تربت کربلا را، برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص .533
حدیث چهلم
یکی از چهار نیاز
قال الامام موسی الکاظم علیه السلام: لا تستغنی شیعتنا عن أربع: خمرة یصلی علیها، و خاتم یتختم به، و سواک یستاک به، و سبحة من طین قبر أبی عبد الله علیه السلام...
حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بی نیاز نیستند: 1 ـ سجاده‏ای که بر روی آن نماز خوانده شود.2 ـ انگشتری که در انگشت باشد.3 ـ مسواکی که با آن دندانها را مسواک کنند.4 ـ و تسبیحی از خاک مرقد امام حسین علیه السلام...تهذیب الاحکام، ج 6، ص 75
پی‏نوشت‏ها:
1.قرآن مجید، سوره قصص، آیه 30
2.بحار الانوار، ج 57، ص 203، به نقل از تهذیب
3.منظور نمازهای روزانه و نوافل آنهاست که پنجاه رکعت می‏شود.

بررسی اسناد زیارت ناحیه مقدسه


پدیدآورنده:ناصرالدین انصاری‏قمی،

،
زیارت ناحیه مقدسه، یکی از زیارات مشهور امام حسین(ع) است. این زیارت در روز عاشورا و غیر آن خوانده می‏شود و به اصطلاح، از زیارات مطلقه است. این زیارات، آموزه‏هایی از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار می‏رود که در عین مرثیه بودنش مسؤلیت آفرین و حرکت‏ساز است. این زیارت، از امام‏زمان(ع) صادر شده است و صحنه کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب داغدار شخص زائر مجسم می‏نماید و او را در متن واقعه عاشورا قرار می‏دهد. و آنگاه که سراسر وجود انسان را سرشار از عشق و معرفت کرد، جانش را با تولّی و تبری مأنوس می‏سازد و سلام بر حسین و یارانش، و بیزاری از یزید و یزیدیان تاریخ را ورد قلب و زبانش می‏نماید.
این زیارت با سلام بر پیامبران الهی و اولیای دین، ائمه اطهار(ع) آغاز می‏شود سپس، با سلام بر امام‏حسین(ع) و یاران با وفایش ادامه می‏یابد. پس از آن، به شرح کامل اوصاف و کردار امام حسین(ع) پیش از قیام، زمینه‏های قیام حضرت، شرح شهادت و مصایب آن حضرت، و عزادار شدن تمام عالم و موجودات زمینی و آسمانی می‏پردازد. در پایان، با توسل به ساحت قدس ائمه اطهار و دعا در پیشگاه خداوند متعال، پایان می‏پذیرد.
مصادر زیارت ناحیه مقدسه
این زیارت مسلما از سوی امام معصوم(ع) صادر گردیده، و در کتب متقدمان و علمای شیعه از زمانهای دور تاکنون، ثبت و ضبط شده است. نخستین کسی که از این زیارت در کتاب خویش نام برده، شیخ مفید (م.413ق.) است که آن را در کتاب مزار خویش جزء اعمال روز عاشورا ثبت کرده است. اکنون، این کتاب در دست نیست؛ ولی علامه مجلسی می‏نویسد:
قال الشیخ المفید ـ قدس الله روحه ـ فی کتاب المزار ماهذا الفظه: زیارة أخری فی یوم عاشورا بروایة اخری، إذا أردت زیارته بها فی هذا الیوم فقف علیه (ع) و قل: السلام علی صفوة‏اللّه‏...1 پس از مفید، شاگردش سیدمرتضی علم‏الهدی (م.436 ق.)، از آن در کتاب مصباح الزائر خویش ـ یا المصباح2 یاد کرد. این کتاب هم، اکنون موجود نیست و تنها نشانه‏ای که از آن در دست داریم، عبارات سیدبن طاووس در مصباح الزائر است، که می‏نویسد:
زیارة ثانیة بألفاظ شافیة یزاربها الحسین ـ صلوات‏اللّه‏علیه ـ زاربها المرتضی علم الهدی ـ رضوان الله علیه ـ قال: فإذا أردت الخروج فقل: أللّهمّ إلیک توجهت.... ثم تدخل القبة الشریفة و تقف علی القبر الشریف و قل: السلام علی آدم صفوة الله...3.
علامه مجلسی هم در نقل این زیارت، به کتاب سید مرتضی(ره) اشاره کرده است.4
سومین کس، ابن‏المشهدی (م. 595 ق.)، شاگرد شاذان بن جبریل‏قمی، عبدالله بن جعفر دوریستی و ورام بن ابی‏فراس، و استاد ابن‏نماحلّی و فخاربن معد حائری است. ابن المشهدی درباره زیارت ناحیه در کتاب المزار الکبیر، می‏نویسد:
زیارة أخری فی یوم عاشورا لأبی عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیة إلی أحد الأبواب. قال: تقف علیه و تقول: السلام علی آدم صفوة‏الله...5.
چهارمین عالم شیعه که به نقل آن پرداخته، سیدبن طاووس، رضی الدین علی‏بن موسی‏بن طاووس حسنی بغدادی (م.664 ق.)، است که این زیارت را در مصباح‏الزائر نقل کرد6 و پس از این دو کتاب بود که زیارت ناحیه در کتابهای حدیثی و مزار متأخران نقل گردید، و ترجمه‏ها و شرحهای متعدد بر آن نگاشته شد. دراین باره، می‏توان به کتابهای ذیل اشاره کرد:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 98، ص 317 و تحفة الزائر، ص333، زیارت چهارم امام حسین(ع)؛
2. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج10، ص335؛
3. شیخ ابراهیم بن محسن کاشانی، الصحیفة المهدیه، ص203؛
4. محدث قمی، نفس المهموم، ص233 و ترجمه کمره‏ای، ص104؛
5. میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج6، ص115؛
6. گروه نویسندگان (زیر نظر آیت الله بروجردی)، جامع أحادیث الشیعه، ج15، ص405؛
7. سید محمود، دهسرخی، رمزالمصیبة، ج3، ص10.
پس، این زیارت، سابقه‏ای هزار ساله دارد، و در کتابها و گفتارهای عالمان شیعه مشهور بوده است.
صدور زیارت ناحیه
اصل صدور زیارت ناحیه از سوی امام معصوم(ع)، در کتب قدما پذیرفته شده بود. علمای بزرگ شیعه آن را به عنوان یک زیارت مأثور و حدیث مشهور، در کتابهای خویش ذکر کرده‏اند. شیخ مفید (م.413ق.) در مزار خود، می‏نویسد:
زیارة أخری فی یوم عاشورا بروایة اخری.
از این جمله معلوم می‏شود که این روایت، مروی بوده و از جمله احادیث صادره از معصوم به شمار می‏رفته است7.
سید مرتضی (م.436 ق.) به هنگام زیارت امام حسین(ع)، نخست این زیارت را می‏خواند و سپس زیارت دیگر را قرائت می‏کرد. سیدبن طاووس در مصباح الزائر می‏نویسد:
زاربها المرتضی علم الهدی ـ رضوان الله علیه.8
و هم، در نسخه خطی کتاب المزار ـ از نویسنده‏ای کهن و نامعلوم، که نسخه آن به شماره 426 در کتابخانه آیت الله مرعشی قم موجود است ـ نوشته شده است:
زیارة أخری تختص بالحسین ـ صلوات الله علیه ـ و هی مرویة بأسانید مختلفة و هی أوّل زیارة زاربها المرتضی علم الهدی ـ رضوان الله علیه.9
و معلوم است که تا زیارتی مروی از امام معصوم (ع) نبوده باشد، فقیهی بزرگ و عالمی سترگ مانند سید مرتضی، آن را بر زیارات دیگر ـ مانند زیارت عاشورا ـ مقدم نمی‏داشته و نمی‏خوانده است.10
ابن المشهدی (م.595ق.) هم صریحا می‏نویسد:
زیارة أخری فی یوم عاشورا لأبی‏عبدالله الحسین ممّا خرج من الناحیة إلی أحد الابواب11.
از این جمله، به صراحت روشن می‏شود که زیارت ناحیه، از سوی امام زمان(ع) صادر گردیده و به یکی از نواب خاصه و ابواب اربعه داده شده است. پس از آن، از طریق راویان بعدی به دست شیخ مفید رسیده و از ایشان به سید مرتضی و راویان پس از وی، منتقل شده است. از همین رو، اسناد این زیارت به امام زمان(ع) در کتب متأخران، بدون هیچ شک و شبهه‏ای بوده است.
شیخ ابراهیم بن محسن کاشانی هم در الصحیفة المهدیة می‏نویسد:
زیارة صدرت من الناحیة المقدسة إلی أحد النواب الأربعة.12
محدث قمی در نفس المهموم می‏نویسد:
فکان کما وصفه ابنه الإمام المهدی.13
آیت الله سیدمحمد هادی میلانی هم می‏نویسد:
ونجد فی زیارة الإم المهدی ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ وصفا دقیقا لما جری علی جده الحسین (ع).14
در کتاب حماسه حسینی استاد شهید مرتضی مطهری هم بخشهایی از این زیارت نقل شده است.15
اسناد زیارت ناحیه
این زیارت سند دارد؛ به طوری که با اسناد محکم، به شیخ مفید، سیدمرتضی و ابن المشهدی می‏رسد. احتمالاً با سند در کتاب مزار شیخ مفید و مصباح سیدمرتضی روایت شده، اما با فقدان این دو کتاب، و حذف اسناد زیارات در مزار ابن المشهدی ـ به دلیل اختصار ـ سند این زیارت هم مفقود شده است. خود ابن‏مشهدی در آغاز کتابش، تصریح می‏کند که این زیارات با سند متصل به من رسیده است. او می‏نویسد:
فإنّی قد جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات.... ممّا اتصلت به من ثقات الرواة إلی السادات.16
اما ابن‏المشهدی برای اختصار کتابش و اطمینانی که به صدور زیارات از معصوم داشت، آنها را حذف کرد. علامه مجلسی پس از نقل عبارت ابن مشهدی، می‏نویسد:
فظهر أنّ هذه الزیارة منقولة مرویة.17
در نسخه کتاب المزار ـ که به شماره 462 در کتابخانه آیت‏الله مرعشی موجود است (ورق 146) ـ درباره این زیارت چنین آمده است:
«و هی مرویة بأسانید مختلفة».
در مستدرک‏الوسائل نیز این عبارت بدون واژه «مختلفه» آمده است18. شیخ مفید هم در کتاب مزار و در وصف این زیارت، چنین نگاشت:
زیارة أخری فی یوم عاشوراء بدرایة أخری.19
مسلّم است تا این زیارت دارای سند عالی و استوار نباشد، شیخ مفید و سیدمرتضی آن را در کتابشان نمی‏آوردند، و سید مرتضی آن را بر زیارات دیگر ـ مانند زیارت عاشورا، که دارای سندی محکم و متعدد است ـ مقدم نمی‏داشت و نمی‏خواند.
پس، زیارت ناحیه دارای سند صحیح و معتبر است، که از امام زمان(ع) صادر شده و از طریق یکی از نایبان خاص آن حضرت، به راویان اخبار، از آنان به شیخ مفید، سپس به ابن المشهدی و از او به سیدبن طاووس، علامه مجلسی و دیگران رسیده است.
زیارت ناحیه ثانیه (رجبیه)
یکی دیگر از زیارات ناحیه، زیارتی است که سیدبن طاووس در اقبال، ضمن اعمال روز عاشورا به سند خویش روایت کرد. این زیارت مشتمل بر نام شهیدان کربلاست، و با جمله: «السلام علی اول قتیل من نسل خیر سلیل» آغاز می‏شود20 نیز، پیش از سیدبن طاووس این زیارت در مزار شیخ مفید21 و مزار کبیر ابن‏المشهدی22 آمده است. این زیارت با اضافاتی، شامل زیارت امام حسین(ع). علی‏اکبر(ع) و دیگر شهدا ـ بدون ذکر نام یکایک آنان ـ، بنابر نقل شیخ مفید و سیدبن طاووس، در اعمال اول ماه رجب و شب نیمه شعبان هم تکرار شده و معروف به «زیارت رجبیه» است23. سیدبن طاووس در پایان نقل این زیارت می‏فرماید:
قد تقدم عدد الشهداء فی زیارت عاشورا بروایة تخالف ماسطرناه فی هذا المکان، و یختلف فی أسمائهم ایضا و فی الزیادة و النقصان، و ینبغی أن تعرف ـ أیدک الله بتقواه ـ إننّا تبعنا فی ذلک ما رأیناه او رویناه، و نقلنا فی کل موضع کما وجدناه».
سند زیارت ناحیه ثانیه
سید ـ و هم ابن المشهدی در مزار خود ـ به سند متصل خویش از جدّش، شیخ طوسی، از ابو عبدالله محمدبن احمدبن عیاش، از ابومنصور بن عدالمنعم‏بن نعمان بغدادی نقل می‏کند که در سال 252ق، از ناحیه مقدسه به دست شیخ محمد بن غالب اصفهانی، این زیارت خارج شد. متن عبارت، چنین است:
خرج من الناحیة سنة اثنتین و خمسین و مأتین علی ید الشیخ محمد بن غالب الإصفهانی.
با این‏که‏سند این زیارت در کمال اتقان و اعتبار است، اما پرسشهای چندی مطرح می‏شود:
1. کلمه ناحیه، اشاره به کدام امام دارد؟
2. آیا این سال، صحیح است؟
محققان از علما درباره این جمله، چند احتمال داده‏اند:
1. علامه مجلسی می‏فرماید:
و اعلم أنّ فی تاریخ الخبر إشکالا لتقدمها علی ولادة القائم (ع) بأربع سنین. لعلّها کانت اثنتین و ستین و مأتین و یحتمل أن یکون خروجه عن ابی محمد العسکری(ع).24
2. ملا عبدالله بن نورالله بحرانی می‏نویسد:
هکذا فی جمیع النسخ إلاّ أنّ هذا التاریخ لا یناسب ولادة و غیبة الإمام المهدی(ع) بفصل عدة سنوات فیحتمل تصحیف الرقم، أو أنّها وردت عن الإمام العسکری(ع).25
3. حاج میرزا ابوالفضل تهرانی می‏نویسد:
و ظاهرا، مراد به ناحیه، حضرت امام حسن عسکری است؛ چنانچه در کثیری از اخبار، این اطلاق شایع است، چه این تاریخ سابق بر ولادت امام زمان است.26
4. حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله می‏نویسد:
گویند: تاریخ خبر خالی از اشکال نیست، چون ولادت با سعادت امام زمان در سال 256 است و خروج این زیارت، چهار سال قبل از میلاد است، و احتمال دارد که از امام عسکری باشد و نساخ اشتباه کرده باشند.27
5. محمد ابراهیم آیتی می‏گوید:
در زیارت ناحیه مقدسه که در اقبال سیدبن طاووس نقل شده، نام هفتاد و دو نفر از شهدا ذکر شده است. و این زیارت، که تاریخ صدور آن از ناحیه مقدسه سامراء، سال 252ق. می‏باشد، باید از ناحیه‏مقدسه امام حسن عسکری(ع) شرف صدور یافته باشد، نه از ناحیه مقدسه امام زمان(ع). چه در این تاریخ؛ یعنی سال 252ق، هنوز امام زمان تولد نیافته بود، و هشت سال دیگر؛ یعنی تا سال 260ق. پدرش امام یازدهم(ع) زنده بود.28
بنابراین، اگر سال 252 را صحیح بدانیم و احتمال تصحیف ـ که در متون خطی قدیم بسیار است و اشباه و نظایر فراوان دارد ـ ندهیم، مراد از ناحیه، امام عسکری(ع) است. اما اگر این سال را نادرست بدانیم و مانند علامه مجلسی و ملا عبدالله بحرانی، احتمال تصحیف بدهیم و صحیح آن را «ستین» بدانیم، مراد از ناحیه، ناحیه مقدسه امام زمان (ع) خواهد بود.
اما در زیارت رجبیه ـ که در بخشی از آن با زیارت ناحیه، شباهت به چشم می‏خورد ـ، احتمال فراوان است که زیارت جداگانه و مروی از یکی از امامان (ع) بوده باشدکه با توجه به فقدان اصل مزار شیخ مفید و عدم سند، نمی‏توانیم به گوینده آن پی ببریم.
پی‏نوشتها:
*برگرفته از: مجله مسجد، ش66.
1 .محمدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج 98، 317.
2 .ر.ک:سیدمحمد امین، اعیان الشیعه، ج 8، 219.
3 .ابن‏طاووس، مصباح الزائر، 221.
4 .بحارالانوار، ج98، 328.
5 .ابن المشهدی، المزار الکبیر، 496 ـ 519.
6 .ابن طاووس، مصباح الزائر، 192.
7 .بحارالانوار، ج 98، 317، ح 8؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج10، 335، ح 16؛ جامع احادیث الشیعه، ج 15، 405، ح 16 و 17.
8 .ابن طاووس، مصباح الزائر، 221.
9 .نامعلوم، المزار، ورق 146.
10.ر.ک: مستدرک الوسائل، ج 10، 335، ح 17.
11.ابن المشهدی، المزار الکبیر، 496.
12.ر.ک: کاشانی، الصحیفة المهدیة، 203.
13.شیخ‏عباس قمی، نفس المهموم، 233.
14.میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج 6، 115.
15.مرتضی مطهری، حماسه حسین، ح1، 191.
16.المزار الکبیر، 27.
17.بحارالانوار، ج 98، 328.
18.مستدرک الوسائل، ج 10، 335، ح17.
19.بحارالانوار، ج98، ص317، ح8.
20.بحارالانوار، ج 98، 269ـ274.
21.همان، ج98، 274.
22.المزار الکبیر، 162 ـ 164.
23.بحارالانوار، ج98، 336ـ341.
24.همان.
25.بحرانی، عوالم العلوم، ج 63 (مخطوط)، ص787، تحت عنوان: الأخبار، الائمة، القائم اوابیه.
26.تهرانی، شفاءالصدور، ج 1، 243.
27.معتمدالدوله، قمقام زخار، 677.
28.آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، 123.


حسین علیه‏السلام هسته هستی


پدیدآورنده: علی محیطی ،

مقدمه
یکی از غنی‏ترین منابع شناخت و معرفت، دعاها و زیارت‏نامه‏هاست که معصومان علیهم‏السلام بیان کرده‏اند، این دعاها و زیارت‏نامه‏ها نه مثل قرآن است که در حکم قانون اساسی و بیان کلیّات باشد و نه همچون سایر روایات، محدود به فهم و درک مخاطب می‏باشد، بلکه جملاتی دلنشین است که معصومان ـ سلام اللّه علیهم اجمعین ـ در خلوتخانه سِرّشان با خداوند سخن گفته‏اند. آنان بلندترین معارف را در زیباترین الفاظ و رساترین جملات بیان فرموده‏اند.
علامه حسن‏زاده آملی ـ دام عزه ـ در این باره نوشته است:
«ادعیّه مأثوره هر یک مقامی از مقامات انشایی و علمی ائمه دین است، لطایفِ شوقی و عرفانی و مقامات ذوقی و شهودی که در ادعیّه نهفته‏اند و از آن‏ها مستفاد می‏شوند، در روایات وجود ندارند و دیده نمی‏شوند؛ زیرا در روایات مخاطب مردم‏اند و با آنان محاورت داشته‏اند و به فراخور عقل و فهم و ادراک و معرفت آنان با آنان تکلم می‏کردند و سخن می‏گفتند نه به کُنه عقل خودشان هر چه را که گفتنی بود، فی الکافی عن الصادق علیه‏السلام : "ما کَلَّم رَسُولُ اللّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم الْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ"(1) و در روایت دیگر نیز قال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : "اِنّا مَعاشِرَ الأَنْبِیاءِ أُمِرنا أَنْ نُکَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ"(2) امّا در ادعیه و مناجات‏ها با جمال و جلال و حسنِ مطلقِ و محبوب ومعشوق حقیقی به راز و نیاز بودند، لذا آنچه در نهانخانه سِرّ و نگارخانه عشق و بیت المعمورِ ادب داشتند به زبان آوردند و به کنه عقل خودشان مناجات و دعا داشتند.»(3)
زیارت عاشورا، دربردارنده زیباترین معارف عاشورایی است که کمتر زیارتنامه‏ای این ویژگی را داراست؛ چه این که زیارت عاشورا به اعتقاد محققان و محدّثان، حدیث قدسی(4) است. مرحوم محدث قمی قدس‏سره در این باره نوشته است:
«شیخ ما ثقة الاسلام نوری قدس‏سره فرموده است: اما زیارت عاشورا، پس در فضل و مقام آن بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی علیهم‏السلام باشد، هر چند از قلوب مطهر ایشان چیزی جز آنچه از عالم بالا به آن جا رسد بیرون نیاید. بلکه از سنخ احادیث قدسیه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیت ـ جلّت عظمته ـ به جبرییل امین و از او به خاتم النبیین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسیده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز یا کمتر در قضای حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادی بی‏نظیر است.»(5)
از جهتی محوریت زیارت عاشورا کمکی است هر چند ناچیز به بالا بردن فرهنگ عاشورایی که بحمداللّه در جامعه دینی انس خاصی با این زیارت شریف به وجود آمده است و هر کوی و برزن به حلقه عشقِ زیارت عاشورا و بزم انس با شهدا و سالار شهیدان ابا عبداللّه الحسین علیه‏السلام تبدیل شده و در خودِ زیارت عاشورا، معرفت عاشورایی و حسینی به عنوان یکی از الطاف و کرامت‏های الهی معرفی شده است.(6)
مراتب امامت در زیارت عاشورا
شناخت شناسنامه‏ای
اولین مرتبه شناخت امام و امامت در زیارت عاشورا شناخت شناسنامه‏ای است. در جمله‏های آغازین زیارت‏نامه آمده است:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاَبْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ ابْنَ سَیِّد الْوَصِییّنَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمین.»
«درود بر تو ای ابا عبدالله! درود بر تو ای فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، درود بر تو ای فرزند امیرمؤمنان! وصی بر حق رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، درود بر تو ای فرزند بزرگ‏ترین زنان عالم، فاطمه زهرا علیهاالسلام .»
این مرحله از شناخت در عین این که خوب و از جهل بهتر است، اما کارساز نمی‏باشد؛ چه این که همه کسانی که در روز عاشورا در مقابل آقا ابی‏عبداللّه علیه‏السلام شمشیر به دست گرفته و با آن حضرت می‏جنگیدند این مقدار از شناخت را داشتند، اما برای خوش‏آمد یزید یا ترس از حکومت، فرزند پیامبرشان را به بی‏رحمانه‏ترین صورت به شهادت رساندند.
سید ابن طاووس قدس‏سره نوشته است:
«وقتی حضرت سیدالشهدا در گودی قتلگاه افتاده بود، سنان بن انس ـ لعنة الله علیه ـ پیاده شد و نزد آن حضرت آمد و شمشیرش را بر حلقوم شریف ابی عبداللّه علیه‏السلام زد و می‏گفت: واللّه من که سر تو را از بدن جدا می‏کنم، می‏دانم که تو پسر پیغمبری و از همه مردم از جهت پدر و مادر بهتری، پس سر مقدسّش را برید.»(7)
شناخت کلامی
دومین مرتبه شناخت امام در زیارت عاشورا، شناخت کلامی(8) است که بخش‏هایی از زیارت عاشورا عهده‏دار این مطلب است:
«لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ أَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمْ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللّهُ فِیها»
«خدا لعنت کند آن کسانی را که شما را از حق مسلم‏تان (مقام امامت) بازداشتند و از آن جایگاهی که خداوند برایتان از ازل مقدر و مقرر فرموده بود منع کردند.»
زیرا مسأله امامت چیزی نبود که خداوند متعال و رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از آن غفلت داشته باشند بلکه در منظومه معرفت دینی امامت به عنوان متمم و مکمّل رسالت مطرح است، همان طور که رسالت متمم خلقت می‏باشد.(9)
طرح جانشینی بلافصل حضرت علی علیه‏السلام در روز غدیر که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آن را ابلاغ کرد با نزول آیه «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»(10) جامه عمل پوشید، و آن روز بود که دین کامل شد و حتی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از آغازین روزهای رسالت، برای این روز سرنوشت‏ساز و حیاتی زمینه‏سازی می‏فرمود.(11)
همان طور که طبق دلیل‏های فراوان عقلی و نقلی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم باید معصوم باشد، امام هم باید معصوم باشد(12) و چون عصمت که شرط امامت است، حقیقتی ملکوتی و باطنی، و فراتر از فهم توده مردم است و مثل سایر صفات ظاهری، واضح و آشکار نیست تا مردم بتوانند واجدانِ آن شرایط و صفات را انتخاب کنند، لازم است از طرف خداوند یا پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم یا ائمه ومعصومان قبلی افرادی که واجد این صلاحیت هستند معرفی شوند تا در بزرگ‏ترین مطلب بعد از نبوت، یعنی مسأله امامت مردم به خطا نروند که این کار هم انجام شده است.(13)
(رتّبکم اللّه فیها)؛ از بین احادیث فراوانی که بر این مطلب دلالت می‏کنند به یک حدیث از امام هشتم علیه‏السلام بسنده می‏کنیم:
«اِنَّ الإِمامَةَ اَجَلُّ قَدْراً وَ اَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلی مَکاناً وَ اَمْنَعُ جانِباً وَ اَبْعَدُ غَوراً مِنْ أَنْ یَنالَها النّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنالُوها بِآرائِهِمْ أَوْ یُقیمُوا بِاخْتِیارِهِمْ ... .»
«مقام امامت برتر و والاتر و بالاتر از آن است که انسان‏های عادی بتوانند به جوانب وعمق آن پی ببرند، امامت بزرگ‏تر از آن است که با رأی‏گیری بتوان به آن رسید، امامت مهم‏تر از آن است که مردم به اختیار خود امامی تعیین کنند، امام، معصوم است. امام یگانه روزگارش است، امام کسی است که خدایش او را برگزیده است، کجا عقل بشری قادر است آن را تشخیص بدهد؟ ...»(14)
طبق روایات فراوان پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نام مقدس یکایک ائمه علیهم‏السلام از حضرت علی علیه‏السلام تا امام زمان علیه‏السلام را مشخص فرموده و هر یک از ائمه علیهم‏السلام درباره امامت امام بعدی تصریح کرده‏اند. از انبوه این دست روایات به بیان یک روایت اکتفا می‏کنیم:
«جابر بن عبداللّه انصاری می‏گوید: وقتی آیه شریفه «أطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِیِ الاْءَمْرِ مِنْکُمْ»(15) نازل شد، پرسیدم یا رسول اللّه! خدا و رسولش را شناختیم، اولی‏الامر که خداوند اطاعت آن‏ها را قرین اطاعت شما قرار داده است چه کسانی هستند؟
پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: ای جابر! آنان جانشینان من هستند، آنان امام‏مان بعد از من هستند که اول آنان علی بن ابی‏طالب است، پس از او حسن، پس از او حسین، بعد از او علی بن الحسین، بعد محمد بن علی که لقب‏اش در تورات باقر است. تو او را درک می‏کنی، سلام مرا به او برسان، بعد از او صادق، جعفر بن محمد، پس از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، پس از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، پس از او حسن بن علی، بعد از او کسی که نام او به نام من محمد و کنیه‏اش کنیه من ابوالقاسم، حجت‏اللّه در زمین و بقیة‏اللّه در بین بندگانش و فرزند حسن بن علی است ... .»(16)
مقام محمود
سومین مرتبه شناخت امام در زیارت عاشورا شناخت مقام محمودی اوست. در زیارت ارزشمند عاشورا علاوه بر این که به معرفی شناسنامه‏ای و کلامی ابی عبداللّه علیه‏السلام پرداخته است، آن حضرت را دارای مقام محمود (پسندیده) نیز می‏داند:
«وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود لَکُمْ عِنْدَاللّهِ.»
«از خداوند می‏خواهم مرا هم به مقام محمود که شما اهل بیت علیهم‏السلام نزد خدا دارید، برساند.»
مقام محمود، همان جایگاه ممتاز و والای الهی است که خداوند به پیامبرش صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:
«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»(17)
«اگر می‏خواهی به این جایگاه و مقام رفیع برسی، باید نماز شب بخوانی.»
در بعضی از روایات که از شیعه و سنی نقل شده مقام محمود به شفاعت تفسیر شده است.(18)
بعضی از مفسران مقام شفاعت کبری را از خود آیه شریفه استنباط کرده‏اند.(19)
عده‏ای دیگر از مفسران آن را به نهایت قرب نسبت به پروردگار تفسیر کرده‏اند که شفاعت یکی از آثار آن است.(20)
علامه حسن‏زاده آملی ـ دام عزّه العالی ـ آن را به مقام و منزلتی تفسیر می‏کنند که خداوند متعال و همه موجودات حامد آن‏اند و آن را منزلت علم شهودی و ادراک حقایق عالم دانسته ونوشته است:
«این گونه از ادراک همان حکمت و دانش و معرفت حقیقی است که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از خداوند متعال می‏خواهد: "اَللّهُمَّ اَرِنا الاْءَشْیاءَ کَما هیَ"؛(21) "خدایا حقیقت موجودات عالم را آن گونه که هست به من نشان بده".»(22)
علامه حسن‏زاده آملی ـ دام عزه العالی ـ در ادامه افزوده است:
«مقام محمود، الهی شدن است؛ زیرا کسی که علوم و دانشش حقیقی و اعمالش صالح و اخلاقش زیبا و آرا و نظریاتش صحیح و احسانش به دیگران همیشه جاری باشد به خداوند از دیگران نزدیک‏تر و شباهتش به خداوند بیشتر است.»(23)
راه‏های رسیدن به مقام محمود
از زیارت الهی عاشورا و سایر دلیل‏ها(24) استفاده می‏شود، در عین این که معصومان علیهم‏السلام دارای این چنین مقامی (مقام محمود) هستند، برای دیگران هم رسیدن به آن ممکن است. از این رو، در زیارت عاشورا از خدا می‏خواهیم که ما هم به آن مقام برسیم:
«وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود ... .»
راه‏های رسیدن به مقام محمود عبارت است از:
1ـ توسل:
یکی از بزرگان در این باره نوشته است:
«این جمله روشنگر آن است که اولاً رسیدن به مقام محمود که مقام محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است برای غیرمعصوم (به قدر ظرفیت هر شخص) میسر است ـ هر چند نمی‏توان مانند رسول و امام شد ـ و ثانیاً، این مقام رفیع را از طریق توسل به سیدالشهدا علیه‏السلام می‏توان به دست آورد.»(25)
2ـ قرآن و نماز شب:
برخی مفسران از عمومیت آیه شریفه «ومن اللیل فتهجد به ... .» استفاده کرده و گفته‏اند:
«گرچه مخاطب در این آیه ظاهراً پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است، ولی از یک نظر می‏توان حکم آن را تعمیم داد و گفت همه افراد با ایمان که برنامه الهی روحانی تلاوت و نماز شب را انجام می‏دهند، سهمی از مقام محمود خواهند داشت، و به میزان ایمان وعمل خود به بارگاه قرب پروردگار راه خواهند یافت، و به همان نسبت می‏توانند شفیع و دستگیر واماندگان در راه باشند؛ زیرا می‏دانیم هر مؤمنی در شعاع ایمان خود از مقام شفاعت برخوردار خواهد بود، ولی مصداق اتم و اکمل این آیه شخص پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است.»(26)
3ـ احسان و کسب علوم حقیقی:
علامه حسن‏زاده آملی ـ دام عزه العالی ـ که مقام محمود را الهی شدن می‏دانند، راه رسیدن به آن را کسب علوم حقیقی و اعمال صالح و اخلاق نیکو و احسان به دیگران بیان می‏کنند، تا شخص در اثر انجام این اعمال به خداوند نزدیک شده و الهی گردد.(27)
امام، هسته هستی
چهارمین مرتبه امامت در زیارت عاشورا، هسته هستی بودن امام است. در زیارت عاشورا می‏خوانیم:
«یا اَبا عَبْدِاللّهِ! لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلی جَمِیعِ أَهْلِ الإِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّماواتِ عَلی جَمِیعِ أَهْلِ السَّماوات.»
«ای حسین عزیز! و ای ابا عبداللّه! مصیبت شهادتت بسیار بزرگ و سنگین است، نه تنها بر ما بلکه بر همه مسلمانان، حتی بر آسمانیان و ملائکه نیز دشوار و سنگین است.»
در بخش دیگر می‏خوانیم:
«ما أَعْظَمَها وَ أَعْظَمَ رَزِّیَتَها فِی الإِسْلامِ وَ فی جَمِیعِ السَّماواتِ وَ الاْءَرْضِ.»
«چقدر این مصیبت بزرگ است و چقدر تحملش بر اسلام و بر زمین و آسمان طاقت‏فرسا است!؟»(28)
خلاصه این که، اسلام و مسلمانان و زمین وآسمان و آنچه در آن است در عزای ابا عبداللّه علیه‏السلام گریان و عزادار شدند، و به این مضمون روایات فراوانی داریم که گریه همه موجودات را در عزای سیدالشهدا علیه‏السلام بیان می‏کنند. امام صادق علیه‏السلام فرمودند:
«وقتی امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسید آسمان‏ها و زمین‏های هفت گانه و آنچه در آن‏هاست، بهشت و جهنم، و آنچه پروردگار ما خلق کرده است، آنچه دیده می‏شوند و آنچه دیده نمی‏شوند در عزای آن حضرت گریستند.»(29)
با توجه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است همه عالم در عزای یک فرد بگرید؟! و گریه زمین و آسمان چگونه است؟! برای رسیدن به پاسخ صحیح‏تر نیاز به تذکر چند نکته است.
نکته اوّل:
قرآن همه موجودات را تسبیح‏گوی ذات اقدس الهی می‏داند:
«اِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسبیحَهُمْ»(30)
لازمه تسبیح‏گویی، داشتن شعور نسبی است، گرچه شعور هر موجودی و در نتیجه تسبیح آن موجود در حد خودش است. همان طور که تسبیح انسان‏ها با هم مختلف است، یکی با حضور قلب و توجه است و دیگری بدون آن، یکی با درک معنای آن است و دیگری بدون فهم آن، یکی تسبیح زبانش با جان و دلش همراه است و دیگری با غفلت، یکی علاوه بر تسبیح زبان و جان ودل با سِرّ و روحش هم تسبیح گوست و دیگری نه،(31) همان طور هم تسبیح در کل عالم مختلف است ودر هر موجودی با توجه به درک و شعور خودش است.
قرآن در جای جای آیات شریفش از این راز پرده برداشته است. گاهی به تسبیح پرندگان وکوه‏ها اشارتی دارد:
«سَخَّرْنَا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ»(32)
«کوه‏ها و پرندگان را مسخّر داوود کردیم که همراه با او تسبیح خدای را می‏گویند.»
زمانی به تسبیح و تقدیس رعد و برق تصریح کرده و فرموده است:
«یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»(33)
«رعد با حمد و سپاس الهی تسبیح‏گوی خداست.»
بالاخره در آیاتی چند به تسبیح همه موجودات صحه گذاشته است:
«یُسَبِّحُ لِلهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاْءَرْضِ»(34)
«هر آنچه در زمین و آسمان است تسبیح‏گوی ذات اقدس الهی است.»
نکته دوم:
گریه هر موجودی همچون تسبیح هر موجود به حسب خودش است، اگر ما توقع داشته باشیم که گریه همه موجودات مثل گریه ما انسان‏ها باشد، توقعی است نابه‏جا و حاکی از خودمحوری وخودنگری، که این خود سد بزرگی است در راه شناخت حقایق عالم و فهم مسایل اعتقادی وتوحیدی که متأسفانه بسیاری از به اصطلاح متفکران عالم گرفتار این معضل‏اند.
از حضرت عیسی مسیح علیه‏السلام نقل شده است:
«لَنْ یَلْجَِ مَلَکُوتَ السَّماواتِ مَنْ لَمْ یُولَدْ مَرَّتَیْنِ.»(35)
«کسی که دو بار متولد نشود، نمی‏تواند به ملکوت آسمان‏ها نفوذ کند.»
زیرا بار اول که تولد از رحم مادر است، همگانی و غیراختیاری است، اما تولد دوم که تولد وخروج از رحم عادات و آداب و رسوم و مادی اندیشیدن است، به مراتب از تولد اول مشکل‏تر، امّا به اختیار آدمی است. با این تولد است که انسان به حقایق عالم نزدیک می‏شود.
چون دُوم بار آدمی‏زاده بزاد
پای خود بر فرق علت‏ها نهاد(36)
بیشتر مفسران در ذیل آیه شریفه «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الاْءَرْضُ»(37) گفته‏اند:
«این تعبیر ممکن است کنایه از حقارت آن‏ها و عدم وجود یاور و دلسوز برای آن‏ها باشد؛ زیرا در میان عرب معمول است، هنگامی که می‏خواهند اهمیت مقام کسی را که مورد مصیبتی واقع شده بیان کنند می‏گویند: "آسمان و زمین بر او گریه کردند وخورشید و ماه برای فقدان او تاریک شدند."
این احتمال نیز داده شده که منظور گریستن اهل آسمان‏ها و زمین باشد؛ زیرا آن‏ها برای مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه می‏کنند، نه برای جبارانی همچون فرعونیان.»(38)
درباره گریه زمین و آسمان بر حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه‏السلام گفته‏اند:
«گریه آسمان و زمین یک گریه حقیقی است که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوصی ـ علاوه بر سرخی همیشگی به هنگام طلوع و غروب ـ خودنمایی می‏کند، چنان که در روایتی می‏خوانیم: "لَمّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیّ بْنِ ابیطالِبٍ بَکَتْ السَّماءُ عَلَیْهِ وَ بُکائُها حُمْرَةُ أَطْرافِها"؛ "هنگامی که حسین بن علی علیه‏السلام شهید شد آسمان بر او گریه کرد، و گریه او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد".»(39)
این مطلب نزد بسیاری از علمای اهل سنت نیز امر مسلمی بوده و به آن اعتراف کرده و در کتاب‏های خود بدان تصریح کرده‏اند.(40) در روایات شیعه هم به صورت متواتر نقل شده است.(41)
نکته سوم:
سومین نکته که برای رسیدن به پاسخ لازم و ضروری است، شناخت جایگاه معصومان علیهم‏السلام اعم از امام علیه‏السلام و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در نظام هستی است.
امامت امر اعتباری و قراردادی نیست، تا عده‏ای در سقیفه گرد هم جمع شوند و یکی را نصب یا دیگری را عزل کنند، بلکه مقامی الهی و انتخابی ربّانی و ازلی است.
به راستی چرا اینان برای این مقام الهی برگزیده شدند، آیا دیگران این لیاقت را در این حدّ داشتند وبه عللی انتخاب نشدند یا فقط این‏ها بودند که لیاقت این مقام و سمت الهی را داشتند؟
امامت جایگاه تکوینی است، نه اعتباری و تشریفاتی، همان طور که رهبری و امامت نفس برای بدن یک امر قراردادی و اعتباری نمی‏باشد؛ زیرا حیات همه اعضا و جوارح انسان به برکت روح است، تلاش و فعالیتش، به سبب روح است، غم و شادی‏اش، به برکت روح است، خنده و گریه‏اش، تجلی روح و نفس است و اگر یک لحظه نفس، دست‏اندرکار تدبیر و فیض رسانی به بدن نباشد، بدن مرده است، به همین منوال در روایات درباره معصومان علیهم‏السلام که روح نظام هستی‏اند، آمده است:
«بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاْءَرْضُ وَ السَّماءُ.»(42)
«رزق همه موجودات به برکت او و ثبات زمین و آسمان از اوست.»
در زیارت مطلقه ابی عبداللّه علیه‏السلام می‏خوانیم:
«بِکُمْ تَنْبُتُ الاْءَرْضُ أَشْجارَها وَ بِکُمْ تَخْرُجُ الاْءَرْضُ ثِمارَها وَ بِکُمْ تُنْزِلُ السَّماءُ قَطْرَها وَرِزْقَها، بِکُمْ یَکْشِفُ اللّهُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللّه الْغَیْثَ وَ بِکُمْ تُسَبِّحُ الاْءَرْضُ الَّتی تَحْمِلُ أَبْدانَکُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبالُها عَنْ مَراسِیها.»(43)
«درختان به برکت شما از زمین می‏روید، میوه‏ها به سبب شما پدید می‏آید، به برکت شما آسمان بارانش را می‏بارد و مشکلات به برکت شما برطرف می‏شود، خداوند به خاطر شما بارانِ رحمتش را فرو می‏فرستد، زمینی که بدن‏های مقدس شما بر آن قرار دارد به یُمن شما تسبیح حق را می‏گوید و کوه‏ها به برکت شما پابرجاست.»
در زیارت ارزشمند و گرانسنگِ جامعه کبیره، معصومان علیهم‏السلام به عنوان ولی نعمت معرفی شده‏اند: «وَ أَوْلِیاءَ النِّعَمِ».(44)
امام زمان علیه‏السلام خود را سبب امان و امنیت معرفی می‏فرماید:
«اِنّی لاَءَمانٌ لاِءَهْلِ الاْءَرْضِ.»(45)
«من برای اهل زمین سبب امان و امنیت هستم.»
امام صادق علیه‏السلام در حدیثی همه معصومان علیهم‏السلام را منشأ بقای عالم دانسته و در پاسخ پرسش کننده‏ای که می‏پرسد: چرا مردم به پیامبر و امام نیاز دارند؟ فرمودند:
«برای بقای عالم؛ چون خداوند متعال عذاب را از اهل زمین به سبب وجود پیامبر وامام برطرف می‏کند ... به برکت آنان است که خداوند همه بندگانش را روزی می‏دهد، به سبب آن‏هاست که آسمان باران می‏بارد، به یُمن آنان است که زمین برکاتش را آشکار می‏کند، به سبب آنان است که خداوند گناه‏کاران را عذاب نمی‏کند.»(46)
طبق روایات فراوان از ائمه علیهم‏السلام زمین یک لحظه از حجت الهی خالی نبوده و نخواهد بود وگرنه متلاشی خواهد شد.(47) چه این حجت الهی آشکار باشد یا مستور و نهان(48) و رمز و راز این نکته با توجه به آنچه گذشت این است که امام و حجت‏اللّه، روح نظام و هسته هستی است، او جان است و دیگران جسم، و شاعر چه زیبا سروده است:
ما همه جسمیم و بیا جان تو باش
ما همه موریم و سلیمان تو باش
به تعبیر بوعلی سینا:
«کَأَنَّها نَفْسٌ ما لِلْعالَمِ.»
«گویا نفس انسان کامل روح نظام هستی و عالم است.»(49)
علامه حسن‏زاده آملی ـ دام عزه العالی ـ در این باره نوشته است:
«در حکمت متعالیه مبرهن است که هیچ زمانی از ازمنه خالی از نفوس مکتفیه نیست و هر نفسی از نفوس مکتفیه که اتم و اکمل از سایر نفوس، خواه مکتفیه وخواه غیرمکتفیه باشد، حجت‏اللّه است، پس هیچ زمانی از ازمنه خالی از حجت‏اللّه نباشد.»(50)
مرحوم غروی اصفهانی قدس‏سره چه زیبا سروده است:
همره باد صبا نافه مشک ختن است
یا نسیم چمن و بوی گل و یاسمن است
مرکز دایره هستی و قطب الاَقطاب
آن که با عالم امکان مَثَل روح و تن است
هم فلک را حرکت از حرکات نفس‏اش
هم زمین را ز طمأنینه نفس‏اش سکن است(51)
درست به همین جهت است که در هر زمان باید یک ولی زمان، به عنوان پیامبر یا امام وجود داشته باشد؛ چه آشکار یا نهان، تا روح و نفس نظام هستی و واسطه فیض باشد، که در این زمان، روح نظام هستی و واسطه فیض و سبب اتصال زمین و آسمان، حضرت بقیة‏اللّه الاعظم امام زمان ـ عجل‏اللّه تعالی فرجه الشریف و روحی و ارواح من سواه فداه ـ می‏باشد.
رمز و راز معجزات(52) و کرامات(53)رمز و راز معجزات انبیا و معصومان علیهم‏السلام در همین نکته نهفته است که آنان روح عالم و هسته هستی‏اند، و همه جهان مطیعِ روح نظام هستی است و اصلاً نمی‏تواند مطیع نباشد، همان طور که اعضای بدن نمی‏توانند مطیعِ نفس نباشند ـ مگر این که عضوی مشکلی داشته باشد که پس از برطرف شدن مشکل، اطاعت می‏کند ـ .
در میان همه موجودات، فقط انسان و جنّ است که اطاعتش مشروط به اختیار است؛ چون تکامل وی در گرو مختار بودنش است و اگر عصیانی هم دیده می‏شود از همین‏ها (جن و انسانِ) مختار است، اما بقیه موجودات به صورت تکوینی و ولایی، مسخر و مطیع روح نظام هستی (معصوم علیه‏السلام ) هستند. یکی از بزرگان در این باره نوشته است:
«خشوع و اطاعت موجودات برای انسان دو نوع است:
1ـ خشوع و تسلیم تکوینی و طبیعی که اقتضای طبع و ذات موجودات است؛
2ـ خشوع و تسلیم تکوینیِ ولایی که مخصوص اولیاءالله و بندگان مقرب الهی است، که خلاف اقتضای طبیعی موجودات است، امّا به اراده ولی الهی انجام می‏شود که درباره انبیا و اوصیا آن‏ها معجزه نامیده می‏شود و درباره تابعین آن‏ها کرامت گفته می‏شود.»(54)
زیرا عالم همان طور که به اذن‏اللّه مطیع روح نظام هستی (معصوم علیه‏السلام ) است، در یک مرتبه پایین‏تر، مطیع تابعینِ معصومان یا اولیای الهی است؛ زیرا آنان در اثر اطاعت از ذات اقدس الهی دارای نفوس قدسیه شده‏اند، و به مرحله‏ای از تکامل رسیده‏اند که اگر چیزی را اراده کنند به اذن‏اللّه انجام می‏پذیرد، که خود در حدیث قدسی می‏فرماید:
«یا ابْنَ آدَمَ أَنا أَقُولُ لِلشَّی‏ءِ کُنْ فَیکُون، اَطِعْنی فِیما أَمَرْتُکَ أَجْعَلَکَ تَقُولُ لِلشَّی‏ءِ کُنْ فَیَکُونُ.»
«ای فرزند آدم! من هر چه اراده کنم انجام می‏شود، تو در آنچه بدان فرمان داده‏ام مرا اطاعت کن، تا این قدرت را به تو بدهم که هر چه اراده کنی همان انجام شود.»(55)
خلاصه سخن
با توجه به نکته‏های یاد شده و آیات و روایات فراوان، که به مقداری از آن‏ها اشاره شد، گریه موجودات در ارتحال و شهادت معصومان علیهم‏السلام بسیار عادی و کاملاً مورد قبول است؛ چون ولیّ نعمت وروحشان را از دست داده‏اند.
یکی از استادان در این باره نوشته است:
«مگر ممکن است موجودی به ادامه حیات و تشکیل زندگانی، و تسبیح و سجده وتحمید خود در برابر حق سبحانه شعور داشته باشد، ولی نسبت به انبیا واولیاء علیهم‏السلام و مؤمنین واقعی هیچ شعور نداشته و ایشان را نشناسد و با وجود چنین شناختی، مگر امکان دارد که در شهادت ویا رحلتشان، متأثر و گریان نشود؟»(56)
«... و گریه و تأثر موجودات به دلیل شناخت آن‏ها نسبت به مقام امامت می‏باشد.»(57)
بلکه بالاتر از گریه و تأثّر، مرگ هم برای‏شان حتمی بود اگر بعد از رفتن و شهادت یک معصوم [روح نظام هستی] معصوم دیگری در کار نبود، همان طور که با رفتن روح نه تنها بدن در فقدان روح متأثر می‏شود، بلکه در فراق روح می‏میرد.
امام هشتم علیه‏السلام فرمودند:
«اگر زمین یک لحظه از حجت الهی خالی باشد متلاشی می‏شود.»(58)
امام باقر علیه‏السلام فرمودند:
«تا وقتی ما اهل بیت باشیم اهل زمین در امان هستند، وقتی خداوند بخواهد زمین واهلش را نابود کند، ما را از آن‏ها می‏گیرد و بعد آن‏ها را نابود می‏سازد.»(59)
آری، برپایی قیامت منوط به این است که خداوند، روح نظام هستی را بگیرد و جایگزینی برای آن نفرستد که این واقعیت بعد از دوران رجعت جامه عمل می‏پوشد.
امام صادق علیه‏السلام فرمودند:
«همیشه در زمین حجت خداوند خواهد بود، اما چهل روز مانده به برپایی قیامت خداوند حجت‏اش را می‏گیرد، در آن زمان راه توبه بسته است و قیامت برپا می‏شود.»(60)
چه این که طبع عالم بدون روح متلاشی شدن و نابودی است، طبع بدن نیز بدونِ روح، نابودی و متلاشی شدن است و همه این‏ها پس از ظهور آقا امام زمان علیه‏السلام و برپایی حکومت عدل جهانی آن حضرت و پس از دوران رجعت(61) معصومان علیهم‏السلام اتفاق خواهد افتاد.
.......................................................................................................................................
1- اصول کافی، ج 1، ص 23، ح 15، هیچ گاه پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با کسی با کُنه عقلش سخن نگفت.
2- همان؛ سفینة البحار، ج 2، ص 214، ماده عقل. ما پیامبران مأموریم با مردم، در حدّ فهمشان سخن بگوییم.
3- رساله نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، ص 31؛ نهج‏الولایه، ص 62.
4- حدیث قدسی به احادیثی گفته می‏شود که سند آن توسط هر یک از معصومان علیهم‏السلام به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و از ایشان به جبرییل و از جبرییل به خداوند تبارک و تعالی می‏رسد، که گوینده اصلی آن خداوند است.
5- مفاتیح الجنان، ص 829.
6- «فأسل اللّه الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم و رزقنی البرائة من اعدائکم اَنْ یجعلنی معکم فی‏الدنیا و الآخرة»؛ «از خداوندی که به من معرفت شما [حسین علیه‏السلام و اهل بیت علیهم‏السلام [ وشناخت یاران شما را عنایت فرمود و نعمت برائت از دشمنانتان را روزیم گردانید، می‏خواهم که مرا در دنیا وآخرت با شما محشور فرماید.»
7- منتهی الآمال، ج 1، ص 476.
8- منظور ما از شناخت کلامی، اثبات امامت حضرات معصومان علیهم‏السلام آن طور که در علم کلام اثبات می‏شود، می‏باشد.
9- اشاره به حدیث شریف قدسی «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ وَ لَوْلا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ»؛ «اگر تو] ای رسول ما] نبودی زمین و آسمان و عالم را نمی‏آفریدم و اگر علی علیهم‏السلام نبود تو را نمی‏آفریدم.»؛ چه این که خلقت بدون رسالت و ابلاغ به مردم ناقص است.
10- سوره مائده (5) آیه 3.
11- کشف المراد، ص 367.
12- همان، ص 349 ـ 350؛ بدایة المعارف، ج 1، ص 210 ـ 223 و ج 2، ص 6، 40 ـ 42.
13- بدایة المعارف، ج 1، ص 98 ـ 123.
14- اصول کافی، دارالاضواء، ج 1، ص 256؛ بحارالانوار، ج 23 ـ 26؛ بدایة المعارف، ج 2، ص 11 ـ 15.
15- سوره نساء (4) آیه 59.
16- تفسیر المیزان، ج 4، ص 435.
17- سوره اسراء (17) آیه 79.
18- بحارالانوار، ج 8، ص 48؛ تفسیر المیزان، ج 13، ص 192.
19- تفسیر المیزان، ج 1، ص 178، و ج 13، ص 187.
20- تفسیر نمونه، ج 12، ص 232.
21- عوالی اللئالی، ج 4، ص 132؛ تفسیر کبیر فخر رازی، ج 6، ص 26؛ مرصاد العباد، ص 309.
22- غرر الفرائد، ج 2، ص 39.
23- غرر الفرائد، ج 2، ص 39.
24- مثلاً ذکر قنوت نماز عید سعید فطر وقربان: «اَدْخِلْنی فی کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ و...»
25- فروغ شهادت، ص 392.
26- تفسیر نمونه، ج 12، ص 232.
27- غرر الفرائد، ج 2، ص 39 ـ 40.
28- بحارالانوار، ج 45، ص 201 ـ 241.
29- بحارالانوار، ج 45، ص 206؛ کامل الزیارات، باب 26، ح 3، ص 80.
30- سوره اسراء (17) آیه 44.
31- مراتب ذکر و تسبیح را 5، 7 و10 گفته‏اند. ر.ک: صراط سلوک، ص 100.
32- سوره انبیاء (21) آیه 79.
33- سوره رعد (13) آیه 13.
34- سوره جمعه (62) آیه 1؛ سوره تغابن (64) آیه 1؛ سوره حشر (59) آیه 24 و1؛ سوره حدید (57) آیه 1؛ سوره صف (61) آیه 1 و... .
35- لطایف معنوی، ص 151؛ احادیث مثنوی، ص 96.
36- مثنوی معنوی، ج 2، ص 203.
37- سوره دخان (44) آیه 29: «بر آن ظالمان ـ فرعون و پیروانش که در دریا غرق شدند ـ نه آسمان گریست ونه زمین.»
38- تفسیر نمونه، ج 21، ص 179.
39- تفسیر نمونه، ج 21، ص 179؛ تفسیر المیزان، ج 18، ص 152؛ مجمع البیان، ج 9، ص 84؛ بحارالانوار، ج 45، ص 217.
40- الدرالمنثور، ج 6، ص 31؛ تاریخ ابن عساکر، ج 4، ص 339؛ مقتل خوارزمی، ج 2، ص 90؛ الخصائص الکبری، ج 2، ص 126؛ الصواعق المحرقة، ص 116؛ تاریخ الخلفاء، ص 138؛ عقد الفرید، ج 2، ص 315؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 197؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 354.
41- بحارالانوار، ج 45، باب 40، ص 201 ـ 219، که در آن 48 حدیث به همین مضمون نقل شده است.
42- مفاتیح الجنان، دعای عدیله، ص 154.
43- مفاتیح الجنان، ص 755.
44- همان، ص 982.
45- بحاراالانوار، ج 52، ص 93.
46- همان، ج 23، ص 19.
47- اصول کافی، ج 1، ص 178 ـ 180؛ بحارالانوار، ج 23، ص 1 ـ 56.
48- نهج‏البلاغه، کلمات قصار، ص 147.
49- الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 414.
50- انسان کامل از دیدگاه نهج‏البلاغه، ص 157.
51- دیوان کمپانی، ص 85 ـ 86.
52- معجزه امور خارق‏العاده‏ای است که از پیامبران و ائمه علیهم‏السلام صادر می‏شود با شرایط خاصی که در معجزه است. بدایة المعارف، ج 1، ص 239؛ کشف المراد، ص 350؛ الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 417؛ سرّ الإسراء، ج 2، ص 30.
53- کرامات امور خارق‏العاده‏ای است که از غیرپیامبر و امام(ع) صادر می‏شود و شرایط ویژه خودش را دارد. کشف‏المراد، ص 351؛ الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 417؛ سرّالاسراء، ج 2، ص 30.
54- سِرّالإسراء، ج 2، ص 30 ـ 29.
55- بحارالانوار، ج 93، ص 376.
56- فروغ شهادت، ص 297.
57- فروغ شهادت، ص 298.
58- بحارالانوار، ج 23، ص 29، ح 43.
59- همان، ص 37، ح 64.
60- بحارالانوار، ج 23، ص 41، ح 78.
61- برای اطلاع بیشتر از جریان رجعت، رجوع شود به کتاب ارزشمند الشموس المضیئة فی الغیبه والظهور و الرجعة، تألیف استاد سعادت‏پرور ـ دام عزه ـ .

امر به معروف در نهضت‏حسینی علیه السلام


پدیدآورنده: عباس کوثری ،
،
مکتب زیارت
زائر در سفر معنوی زیارت به دیدار آمران به معروف و الگوهای نهی از منکر می‏رود و گامهای بلند آنان در جهت پاسداری از ارزشها را یادآور می‏شود. از این مقال به نمونه‏هایی از «معروف‏گرایی‏» و «منکرستیزی‏» از درسهای «مکتب زیارت‏» آشنا می‏شویم.
امام حسین(ع) در بیان هدف خودش از نهضت الهی و عظیم عاشورا از امر به معروف و نهی از منکر یاد می‏کند و می‏فرماید: و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر: من بدین هدف (از مدینه) بیرون آمدم که امت جد خویش را اصلاح نمایم و تصمیم دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم.
جهت معرفی امر به معروف و نهی از منکر به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏کنیم.
الف) نهی از همکاری با ستمگران
1. امام صادق(ع) به یکی از شیعیان خود به نام «عذافر» فرمود: بلغنی انک تعامل «ابا ایوب‏» و «ابا الربیع‏» فما حالک اذا نودی بک فی اعوان الظلمة: به من اینگونه خبر رسیده که با «ابی ایوب‏» و «ابا الربیع‏» همکاری می‏کنی! حالت چگونه خواهد بود اگر تو را در قیامت در ردیف همکاران ظالمان صدا بزنند.
چون «عذافر» چهره در هم کشید.
حضرت فرمود: من تو را به چیزی ترساندم که خداوند مرا به او ترسانده است.
ب. صفوان جمال از یاوران و اصحاب امام موسی بن‏جعفر(علیهماالسلام) شترهای خویش را به هارون اجاره می‏دهد و پس از اینکه خدمت‏حضرت می‏رسد با این کلمات مورد عتاب قرار می‏گیرد که «کل شی‏ء منک حسن جمیل ما خلا شیئا واحدا» همه کارهای تو نیکوست مگر یکی از آنها. از حضرت می‏پرسد: فدایت‏شوم، کدامیک از کارها؟ امام می‏فرماید: کرایه دادن شترهایت‏به هارون‏الرشید! عرضه می‏دارد به خدا قسم که من فقط آنها را برای رفتن او به مکه داده‏ام بدون اینکه حتی خودم به همراه او باشم. حضرت می‏فرماید: آیا دوست داری آنها تا هنگام پرداخت کرایه شترانت زنده بمانند؟ می‏گوید: بلی! امام می‏فرماید: «من احب بقائهم فهو منهم و من کان منهم کان وروده علی النار» هر کس زنده بودن آنها را دوست‏بدارد از آنها خواهد بود و همراه آنها به آتش وارد خواهد شد. پس از فرمایش امام(ع) بود که صفوان به بهانه اینکه پیر شده است و توان اداره شتران خویش را ندارد تمامی آنها رافروخت.
ج - نهی از منکر در کاخ خلیفه ستمگر عباسی
نزد متوکل خلیفه عباسی از امام علی النقی(ع) سعایت کردند که قصد شورش علیه حکومت تو را دارد. از این رو دستور داد شبانه امام(ع) را نزد او بیاورند. متوکل چون امام را دید احترام کرد و آن حضرت را در کنار خود نشاند، سپس جام شرابی را به امام تعارف کرد! حضرت سوگند یاد کرد که گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار. او دست‏برداشت و گفت‏شعری بخوان. حضرت فرمود: من چندان از شعر بهره‏ای ندارم. متوکل گفت: چاره‏ای از آن نیست. امام اشعاری خواند که ترجمه آن چنین است: زمامداران جهانخوار و مقتدر بر قله کوهسارها شب را به روز درآوردند درحالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می‏کردند ولی قله‏ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند. آنان پس از مدتها عزت از جایگاههای امن به زیر کشیده شدند و در گودالها و گورها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندی! پس از آنکه به خاک سپرده شدند فریادگری فریاد برآورد کجاست آن دستبندها و تاجها و لباسهای فاخر؟ کجاست آن چهرهای در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده‏ها می‏آویختند؟ گور به جای آن پاسخ دهد: اکنون کرمها بر سر خوردن آن چهره‏ها با هم می‏ستیزند. آنان مدت درازی در دنیا خوردند و آشامیدند ولی امروز آنان که خورنده همه چیز بودند خود خوراک حشرات و کرمهای گور شده‏اند. چه‏خانه‏هایی ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کنند ولی سرانجام پس از مدتی این خانه‏ها و خانواده‏ها را ترک گفته به خانه گور شتافتند. چه اموال و ذخایری انبار کردند ولی همه آنها را ترک گفته رفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند خانه‏ها و کاخهای آباد آنان به ویرانه تبدیل شد و ساکنان آنها به سوی گورهای تاریک شتافتند.
متوکل از شنیدن این اشعار گریست‏به اندازه‏ای که از اشک چشمش ریشش تر شد و جام شراب را بر زمین زد و بساط عیاشی و هرزگی‏اش برچیده شد.
د - جلوگیری از شبهه‏پراکنی
اسحاق کندی که از فلاسفه عراق به شمار می‏آمد در زمان خود تالیف کتابی به نام «تناقضات قرآن‏» را آغاز کرد. او مدتهای زیادی در منزل نشسته و خود را به نوشتن آن کتاب مشغول ساخته بود. تا آنکه یکی از شاگردان او به دمت‏حضرت امام حسن عسکری(ع) رسید. حضرت به او فرمود: آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد که استادتان کندی را از کارش باز داشته برگرداند. شاگرد گفت: ما شاگرد او هستیم و نمی‏توانیم به اشتباه او اعتراض کنیم.
امام فرمود: اگر مطالبی به تو تفهیم شود می‏توانی به او برسانی؟ گفت: آری.
امام فرمود: از اینجا که برگشتی با او به لطف و مدارا رفتار کن و هنگامی که‏کاملا با او انس گرفتی به او بگو مساله‏ای به نظرم رسیده می‏خواهم آن را از تو بپرسم و آن این است که: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود، معنایی غیر از آنچه تو گمان کرده‏ای اراده کرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت: بلی ممکن است زیرا که او مرد باهوشی است. پس به او بگو شما چه می‏دانید شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه تو برای آن حدس زده‏ای اراده کرده باشد.
شاگرد به نزد کندی رفت و طبق دستور امام سؤال را مطرح کرد. فیلسوف با کمال دقت‏به سؤال شاگرد گوش داد و فت‏سؤال خود را تکرار کن. او سؤال را تکرار نمود. استاد فکری کرد و گفت: بلی امکان دارد که چیزی در ذهن گوینده سخن باشد که شنونده، خلاف آن را فهمیده باشد.
استاد که سؤال فوق را دقیق یافت رو به شاگرد کرد و گفت: قسم می‏دهم تو را که بگویی این سؤال را از کجا آموختی؟ شاگرد گفت: همین طور به ذهنم خطور کرد. کندی گفت: این کلامی نیست که از مانند تو صادر شود. به من بگو از کجا آن را یاد گرفتی؟ شاگرد گفت: امام حسن عسکری(ع) مرا به آن امر فرمود. کندی گفت: آری این مطالب فقط بر قامت این خاندان زیبندگی دارد. سپس دستور داد آتشی روشن کنند و تمام آنچه در این باره تالیف کرده بود سوزانید.
در زیارتنامه‏های معصومین (علیهم السلام) امر به معروف و نهی از منکر یکی از شاخص‏های اساسی و مهم زندگی آنها به شمار آمده است. چنانکه در زیارت جامعه آمده است «وامرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فی الله حق جهاده حتی اعلنتم و بینتم فرائضه‏»: امر به معروف و نهی از منکر نمودید و حق جهاد را در دین خدا بجا آوردید تا آنکه دعوت الهی را آشکار ساخته، واجباتش را بیان نمودید.
نیز در زیارت امام حسین(ع) در حرم امیرالمؤمنین(ع) می‏خوانیم: «و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و تلوت الکتاب حق تلاوته‏»: امر به معروف و نهی از منکر نمودی و قرآن را چنانکه شایسته است‏خواندی.
اما آنچه در این مساله اهمیت ویژه دارد شناخت‏شیوه‏هایی است که معصومین(علیهم السلام) به منظور به کار بستن این دو فریضه مهم یعنی امر به معروف و نهی از منکر انجام می‏دادند، که باختصار به چند مورد آن اشاره می‏کنیم.
شیوه‏هایی از معصومین(علیهم السلام)
1. محبت و نرمخویی
زمانی که حضرت موسی به همراهی برادرش هارون ماموریت می‏یابد که به سوی فرعون حرکت کند و او را به توحیدفرا خواند شیوه و دستورالعمل الهی برای آنها این گونه مقرر می‏شود: «و قولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی‏»: با فرعون به نرمی سخن گویید شاید به یاد خدا افتد و ترس خدا را پیشه کند.
یکی از عوامل مهم موفقیت رسول گرامی اسلام نیز محبت و نرمخویی آن حضرت به شمار آمده است. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید: «و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک‏»: اگر تندخو و سخت‏دل بودی مردم از گرد تو متفرق می‏شدند.
و در باره آن حضرت نقل شده است: به هنگامی که یکی از کافران با تندی به آن بزرگوار پرخاش کرد اصحاب تصمیم گرفتند با او به ستیز و نزاع برخیزند و حضرت آنها را نهی کرد و خود نسبت‏به آن مرد کافر محبت فراوان نمود و با خوشرویی از او استقبال کرد به حدی که آن فرد تحت تاثیر الطاف آن حضرت قرار گرفت و اسلام آورد. سپس حضرت رو به اصحاب خود فرمود: مثل من و شما همانند فردی است که شترش سرکش شده باشد و هر یک از مردم به آن شتر نهیبی زنند و آن شتر وحشی‏تر شود. اما صاحب شتر می‏گوید من خود آشناترم، اجازه دهید خودم او را رام می‏کنم. و سپس صاحب آن او را رام می‏کند. چنانکه دیدید که این فرد رام شد و اسلام را انتخاب نمود.
نمونه دوم: فردی از اهل شام که نسبت‏به اهل بیت عصمت و طهارت دشمنی دیرینه داشت‏به مدینه می‏آید و به امام حسن و پدرش(علیهما السلام) اهانت می‏کند. امام حسن(ع) با خوشرویی و کلمات ملاطفت‏آمیز با او برخورد می‏کند. شامی که خود را در مقابل اقیانوسی از بزرگواری و فضیلت مشاهده می‏کند، می‏گوید: پیش از آنکه تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن‏ترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوبترین فرد نزد من هستید. و بدین ترتیب در ردیف دوستداران و معتقدان خاندان پیامبر قرار گرفت.
نمونه چهارم: زهیر بن‏قین از افرادی بود که دوست نمی‏داشت‏با امام حسین(ع) روبرو شود. همراهان او می‏گویند ما جمعی بودیم که به هنگام مراجعت از مکه وقتی در بین راه به امام حسین می‏رسیدیم از او کناره می‏گرفتیم زیرا که حرکت‏به همراهی حضرت ناخوشایندمان بود. در یکی از منازل بین راه مجبور به ماندن در محلی شدیم که امام حسین(ع) نیز در آنجا بود. امام قاصدی را به سوی زهیر روانه کرد و از او خواست که با حضرت ملاقات کند. زهیر به خدمت‏حضرت رفت و زمانی نگذشت که شاد و خرم با چهره‏ای برافروخته برگشت و دستور داد که خیمه او را نزدیک سراپرده حضرت نصب کنند. بدین گونه بود که با برخورد نیک امام حسین(ع) در ردیف شهدای کربلا قرار گرفت.
نمونه پنجم: وقتی که مردی نصرانی به امام باقر(ع) جسارت فراوان می‏کند حضرت به او می‏فرماید: «ان کنت صدقت غفر الله لها و ان کنت کذبت غفر الله لک‏»: اگر آنچه گفتی راست است‏خداوند از کرده مادر من درگذرد و اگر دروغ می‏گویی خدای تو را بیامرزد. راوی اضافه می‏کند: چون مرد نصرانی این بردباری و بزرگواری را که از حوصله بشر بیرون است دید و پشیمان شد و مسلمانی اختیار کرد.
2. دوری از دشنام
قرآن، کلام زیبای حق است و پیروان خویش را دعوت کرده است که با مردم به نیکی سخن بگویند «و قولوا للناس حسنا» و از اینکه حتی به کافران دشنام داده شود نهی کرده است. چنانکه می‏فرماید: «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوابغیر علم‏»: به آنان که غیر خدا را می‏خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی جهالت‏خدا را دشنام دهند.
گویا امیرمؤمنان(ع) به هنگامی که مشاهده می‏کند یکی از اصحابش به سپاه معاویه دشنام می‏دهد، می‏فرماید: «انی اکره ان تکونوا سبابین‏»: من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید. و در یکی از نقلها آمده است که به حجر بن‏عدی و عمرو بن‏حمق فرمود: «کرهت ان تکونوا لعانین شتامین، ... و لکن لو وصفتم مساوی اعمالهم فقلتم من سیرتهم کذا و کذا و من اعمالهم کذا و کذا کان اصوب فی القول‏». ناخوشایند است‏برای من که شما را دشنامگر ببینم ولی اگر اعمال بد و سیره ناپسند آنها را بیان کنیدبهتر خواهد بود. آن دو گفتند: ای امیرمؤمنان، ما موعظه‏ات را به جان و دل پذیراییم و خود را با آدابی که به ما می‏آموزی مؤدب خواهیم ساخت.
به همین سبب بود که امام صادق(ع) دوستی چندین ساله خویش را با فردی که به غلام و خدمتگزارش فحش و ناسزا گفت، قطع نمود.
3. برخورد استدلالی و حکمت‏آمیز
اساس دعوت پیامبران الهی را حکمت تشکیل می‏دهد. آن بزرگواران به هنگام برخورد با کافران و ملحدان محکم‏ترین استدلالها را بیان می‏کردند نمونه‏هایی از آن را قرآن کریم در داستان ابراهیم(ع) و برخورد آن حضرت با ستاره‏پرستان و معتقدان به الوهیت‏خورشید و ماه بیان نموده است. و بر این اساس است که تعلیم وآموزش حکمت‏یکی از فلسفه‏های بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله به شمار آمده است چنانکه در سوره جمعه می‏خوانیم: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة‏»: اوست‏خدایی که میان مردمان درس نیاموخته پیغمبری از خود آنها برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند و آنها را پاکیزه سازد و به آنها کتاب و حکمت آموزش دهد. و در پی همین هدف است که پیامبر گرامی اسلام(ص) از سوی خداوند ماموریت می‏یابد که: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة‏»: مردم را به راه پروردگارت بر اساس حکمت و پندهای نیک دعوت کن.
تاریخ زندگی آن حضرت تجسم صفحات زرینی از این‏گونه رفتارهاست‏به طوری که این امر مورد اعتراف مخاطبان آن حضرت قرار می‏گرفت و بر همین اساس به اسلام می‏گرویدند. در یکی از نقلها آمده است هر موقع پیامبر اکرم متوجه می‏شد که شخصیتی از عرب وارد مکه شده است‏با او تماس می‏گرفت و آیین خود را به وی عرضه می‏داشت. روزی شنید که «سوید بن‏صامت‏» وارد مکه شده است. فورا با او ملاقات نمود و حقایق نورانی آیین خود را برای او تشریح کرد. وی فت‏شاید این حقایق همان حکمت لقمان است که البته من هم می‏دانم. حضرت فرمود: گفته‏های لقمان نیکوست ولی آنچه خدا بر من نازل فرموده است‏بهتر و بالاتر است زیرا آن مشعل هدایت و نورافکن فروزانی است. سپس حضرت آیاتی چند برای او خواند و وی نیز آیین اسلام را پذیرفت.
اصولا احتجاجات و استدلالهای معصومین(علیهم اسلام) با مذاهب و مکاتب مختلف نمونه خوبی از برخوردهای حکمت‏آمیز می‏باشد که کتاب «احتجاج مرحوم طبرسی‏» و کتابهایی از این قبیل، آیینه‏ای از این نوع برخوردهاست. اینکه امام رضا(ع) به (عالم آل محمد«ص‏») لقب یافته است همین احتجاجات و برخوردهای استدلالی و کلامی آن حضرت یا ادیان و مکاتب گوناگون بوده است زیرا این زمینه برای آن بزرگوار بیش از معصومین دیگر فراهم بوده است.
در خاتمه به اعتراف یکی از منکران توحید به نام ابن ابی‏العوجاء که در باره برخوردهای حکمت‏آمیز امام صادق(ع) ذکر نموده است می‏پردازیم. مفضل در مقدمه کتاب خود (توحید) می‏گوید در یکی از روزها در مسجد پیامبر(ص) به ابن ابی‏العوجاء برخوردم در حالی که سخنان کفرآمیزی بر زبان می‏راند. از شدت خشم نتوانستم خودداری کنم و گفتم ای دشمن خدا، ملحد شدی و پروردگاری که تو را به نیکوترین ترکیب آفریده و از حالات گوناگون گذرانده انکار کردی ...!
ابن ابی‏العوجاء گفت: ای مرد اگر تو از متکلمانی با تو به روش آنان سخن بگویم. و اگر از یاران جعفر بن‏محمد صادق هستی او خود با ما چنین سخن نمی‏گوید. او از سخنان ما بیش از آنچه تو شنیدی بارها شنیده ولی دشنام نداده است و در بحث‏بین ما و او از حد و ادب بیرون نرفته است. او بردبار و آرام و متین و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت‏بر او چیره نمی‏شود. سخنان و دلایل ما را می‏شنود تا آنکه هر چه در دل داریم به زبان می‏آوریم. گمان می‏کنیم بر او پیروز شده‏ایم آنگاه با کمترین سخن دلایل ما را باطل می‏سازد و با کوتاهترین کلام حجت را بر ما تمام می‏کند چنان که نمی‏توانیم پاسخ دهیم. اینک اگر تو از پیروان او هستی چنانکه شایسته اوست‏با ما سخن بگو. و بر این مبناست که در زیارتنامه معصومین(علیهم السلام) می‏خوانیم:
«و نصحتم له فی السر و العلانیة و دعوتم الی سبیله بالحکمة و الموعظة الحسنة و بذلتم انفسکم فی مرضاته‏»: به خاطر خدا مردم را در پنهان و آشکار نصیحت کردید و به راه حق یا برهان و حکمت و پند و موعظه نیکو دعوت کردید و در راه خشنودی خدا از جان خود گذشتید.

سیره و سلوک علماء در زیارت و عزاداری سید الشهداء (ع)


منابع مقاله:
ماهنامه دیدار آشنا ، شماره 33، قریشی ، مریم السادات؛

وحید بهبهانی
«معروف است که آقا محمد باقر معروف به وحید، زمانی که برای زیارت حرم سید الشهدا (ع) مشرف می‏شد، اول آستان کفش کن آن جناب را می‏بوسید و روی مبارک و محاسن شریف خود را بدان می‏مالید . پس از آن با خضوع و خشوع و رقت قلب به اندرون حرم مشرف می‏شد و زیارت می‏کرد و در مصیبت‏حضرت امام حسین (ع) کمال احترام را مراعات می‏کرد .» (1)
مرحوم آخوند، ملا آقای دربندی
در حالات این عالم جلیل القدر، که از شاگردان شریف استاد شیخ انصاری است، نوشته‏اند: «در اقامه مصیبت‏حضرت سید الشهداء (ع) اهتمامی فراوان داشت و بر آن مواظبت می‏نمود . در این امر به گونه‏ای بود که در بالای منبر از شدت گریه، غش می‏کرد و در روز عاشورا لباس‏های خود را از بدن در می‏آورد و پارچه‏ای به خود می‏بست و خاک به سر می‏ریخت و گل به بدن می‏مالید و با همان شکل و صورت بر منبر می‏رفت و روضه خوانی می‏کرد .» (2)
محدث قمی (ره) می‏نویسد: سید نعمت الله جزایری، چون در اوایل تحصیل، قادر به تهیه چراغ برای مطالعه نبود، از نور مهتاب استفاده می‏کرد و در اثر کثرت و مطالعه و نوشتن چشمش ضعیف و کم نور شد . از این رو، تربت‏سید الشهداء و سایر ائمه (ع) را به چشم خود می‏کشید و از برکت آن تربت‏ها روشنی دیده‏اش افزون می‏گشت، محقق قمی اضافه می‏کند: این موضوع ابدا جای شگفتی نیست، زیرا دمیری و دیگران نقل کرده‏اند که: افعی وقتی کور می‏شود، چشمانش را به گیاهی می‏مالد و در اثر آن، دوباره بینا می‏شود . پس در صورتی که خداوند متعال در آن گیاه این خاصیت را قرار داده است، چه عجب که در تربت فرزند پیغمبر (ص) چنین اثری وجود نداشته باشد؟ !
ایشان می‏افزاید: و این احقر نیز، هر گاه به سبب زیاد نوشتن چشمم ضعف پیدا می‏کند تبرک می‏جویم به تراب مراقد ائمه (ع) و گاهگاهی به مس کتابت احادیث و بحمد الله چشمم در نهایت روشنی است . (3)
زیارت نامه عشق
در شرح احوال مرحوم شیخ مرتضی انصاری، نواده ایشان آورده‏اند:
از جمله عادتش خواندن زیارت عاشورا بوده که در هر روز، دو بار صبح و عصر آن را می‏خواند و بر آن بسیار مواظبت می‏نمود . بعد از وفاتش کسی او را در خواب دید و از احوالش پرسش کرد، در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا . (4)
فقیه زاهد عادل، مرحوم شیخ جواد عرب، که مرجع تقلید گروهی از شیعیان عراق بوده، در شب 26 ماه صفر 1336 ه . ق در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائیل را می‏بیند .
پس از سلام از او می‏پرسد: از کجا می‏آیی؟
- از شیراز، و روح میرزا ابراهیم محلاتی راقبض کردم .
- روح او در عالم برزخ در چه حالی است؟
- در بهترین حالات و در بهترین باغ‏های برزخ و خداوند هزار ملک موکل او کرده است که فرمان او را می‏برند .
- برای چه عملی از اعمال به چنین مقامی رسیده است؟
- برای خواندن زیارت عاشورا .
وقتی که آن مرحوم از خواب بیدار می‏شود، فردای آن شب، به منزل آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی، میرزای دوم می‏رود و چون خواب خود را بر میرزا نقل می‏کند ایشان می‏گریند، سبب گریه را می‏پرسند می‏فرماید: میرزای محلاتی از دنیا رفت او استوانه فقه بود .
گفتند; شیخ خوابی دیده و واقعیت آن معلوم نیست . میرزا می‏فرماید: بلی خواب است اما خواب شیخ مشکور است نه خواب افراد عادی .
فردای آن روز، تلگراف درگذشت میرزای محلاتی از شیراز به نجف مخابره شد و صدق رویای شیخ آشکار گشت . (5)
چاره بلا
شهید دستغیب می‏نویسد: از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، نقل شده است اوقاتی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده‏ای می‏مردند . روزی در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکی، عده‏ای از اهل علم جمع بودند ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند .
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلی . فرمود: من حکم می‏کنم که شیعیان سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (ع) هدیه نمایند تا این بلا از آنان دور شود . اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند . از فردای آن روز تلف شدن شیعه موقوف شد و همه روزه تنها عده‏ای از سنی‏ها می‏مردند به طوری که بر همه آشکار گردید . برخی از سنی‏ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر از شما کسی تلف نمی‏شود چیست؟ آنان گفتند: زیارت عاشورا . آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها بر طرف گردید . (6)
پی‏نوشت:
1 . قصص العلما، ص 202 .
2 . قصص العلما، ص 109 .
3 . فواید الرضویه، ص 695 .
4 . زندگانی و شخصیت‏شیخ انصاری، ص 377 .
5 . داستانهای شگفت، ص 273 و 274، داستان شماره 114 .
6 . داستانهای شگفت، ص 399 و 401، داستان شماره 148 .


اهل سنت و سنت لعن


پدیدآورنده: محمدحسن قدردان قراملکی ،

،
یادآوری ضروری:
نوشتار زیر، گرچه به یک موضوع اختلافی می‏پردازد و ممکن است در دیدگاه پاره‏ای از اهل سنت و یا شیعیان وحدت‏گرا، سوژه‏ای نامناسب جلوه کند، اما واقعیت آن است که سنت عزاداری با لعن و نفرین یزید (خلیفه دوم اموی) همراه بوده است . بیان این نکته که شیعیان در این باور و رفتار موافقانی از اهل سنت دارند، می‏تواند متعصبان اهل سنت را آرام سازد و از بدبینی و اتهام به شیعه بازدارد .
«پگاه‏»
تاریخ از یزید به عنوان یک حاکم ستمگر و شخصی فاسق و با ناهنجاری‏های اخلاقی یاد کرده است . انهدام کعبه و محاصره شهر مدینه و کشتار اهالی آن به دلیل عدم بیعت و از همه مهم‏تر جریان کربلا و به شهادت رساندن امام حسین (ع) که قداست و شخصیت و قرابت وی با پیامبر اسلام (ص) قابل تردید نیست، موجب تنفر و انزجار مسلمانان را فراهم کرده است . شیعیان و همچنین مردم اهل سنت، تنفر و انزجار خود را با لعن به یزید و حمایت از نهضت‏حسینی و زنده کردن آن نشان می‏دهند .
شاید این توهم به وجود آید که لعن یزید به مکتب شیعه اختصاص دارد و اصولا اهل سنت از یزید به نیکی یاد کرده، حداقل مخالف لعن وی باشند . نیم نگاهی به تاریخ و دیدگاه‏های بزرگان اهل سنت، بطلان توهم فوق را ثابت می‏کند .
نخست‏به این نکته اشاره می‏کنیم که فسق و فجور او در میان اهل سنت مورد اجماع و اتفاق است و اختلاف در دو مسئله مطرح است: یکی درباره کفر یزید که آیا وی با این اقدامات خود از اسلام خارج و کافر شده است‏یانه؟ مسئله دوم لعن یزید با ذکر اسم وی می‏باشد . عالمان اهل سنت که فاسق بودن یزید را می‏پذیرند، درباره لعن وی دو گروه شده‏اند: گروه اول معتقدند که اعمال فسق و فجور یزید و کشتار بی‏رحمانه مردم مکه و حادثه کربلا دلیل جواز لعن یزید است; گروه دوم مدعی‏اند که اعمال فوق مجوز لعن نمی‏شود، و لعن به اسم یزید متوقف بر کفر او است و چون کفر یزید محرز نیست، لعن او جایز نیست . گروه دوم در عین حال قایل به جواز لعن به صورت عام هستند; مثلا: «لعنت‏خدا بر قاتل و قاتلان حسین و راضیان به آن‏» .
با این توضیح به صورت مستند به آرای چند عالم معروف اهل سنت در فاسق بودن یزید و جواز لعن وی اشاره می‏شود . نکته قابل ذکر اینکه لعن در لغت‏به معنای دوری و تنفر است و وقتی گفته می‏شود «لعنت‏خداوند بر شخص خاص باد» مقصود از آن دوری رحمت و عنایت الهی از او است .
عبدالله بن حنظله: وی که فرزند حنظله غسیل الملائکه است‏با حکومت‏یزید بیعت نکرد و در مدینه یکی از رهبران مخالف بود . وی دلیل قیام و مقابله با یزید را اعمال فسق او مانند نکاح با محارم، شرب خمر و ترک نماز ذکر می‏کند .
والله ما خرجنا علی یزید حتی خفنا ان نرمی بالحجارة من اسماء انه [یزید] رجل ینکح امهات الاولاد و البنات و الاخوات و یشرب الخمر و یدع الصلوة . (1)
امام احمد بن حنبل: وی که معمار و مؤسس فقه حنبلیه اهل سنت است، در پاسخ به سؤال عبدالله فرزند خود، از جواز لعن یزید، به ورود لعن وی در قرآن اشاره می‏کند و می‏گوید: «کیف لا یلعن من لعنه الله تعالی فی کتابه‏» . (2)
عبدالله که از پاسخ پدرش غافلگیر شده بود، با حالت تعجب از پدرش پرسید که من همه قرآن را تلاوت کرده‏ام و در آن لعن یزید را نیافتم . «فقال عبدالله: قرئت کتاب الله عز و جل فلم اجد فیه لعن یزید» .
امام احمد بن حنبل در پاسخ به آیه ذیل استشهاد کرد:
«فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم، اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم و اعمی ابصارهم‏» . (3)
ابوحنیفه و مالک: مؤسس فقه حنفیه و مالکیه اهل سنت‏بنا به گزارش ابن عماد، با لعن یزید موافق بودند و دلیل آن را قماربازی و دائم‏الخمر بودن یزید ذکر می‏کنند . (4)
ابن خلدون: وی یزید را فاسق معرفی می‏کند و قیام امام حسین (ع) را به دلیل ظهور و آشکار شدن فسق یزید می‏داند .
«و اما الحسین (ع) فانه لما ظهر فسق یزید عند الکافة من اهل عصره فرای الحسین ان الخروج علی یزید متعین‏» . (5)
وی شرط عدم قیام علیه حاکم وقت را عدالت وی می‏داند که در یزید منتفی بود و لذا ابن خلدون شهادت امام (ع) توسط یزید را از اعمال تاکیدکننده فسق وی بر می‏شمارد و حضرت را شهید و عادل‏ترین زمان خود توصیف می‏کند: (6)
و اعلم انهم ینفذ من اعمال الفاسق ما کان مشروعا و قتال البغاة عندهم من شرطه ان یکون مع الامام العادل و هو مفقود فی مسالتنا . (7)
وی به نقد دیدگاه ابوبکر بن العربی می‏پردازد که به تخطئه حرکت امام (ع) و تصحیح رفتار یزید معتقد بود . ابن خلدون دلیل خطای ابن عربی را غفلت وی از شرط عدالت‏حاکم ذکر می‏کند .
«و هو غلط حملته علیه الغفلة عن اشتراط الامام العادل و من اعدل من الحسین فی زمانه فی امامته و عدالت‏» . (8)
ابن حزم: وی در نقد توجیه رفتار یزید توسط امثال ابن عربی با تمسک به تاویل، خاطر نشان می‏سازد که رفتار یزید، صرف بغی بود; چرا که غرض وی تنها دنیا و حفظ سلطنت‏خود بود .
«قیام یزید بن معاویه لغرض دنیا فقط فلا تاویل له و هو بغی مجرد» . (9)
سیوطی: وی با صراحت در لعن یزید می‏گوید:
«لعن الله قاتله (ع) و ابن زیاد و یزید ایضا» . (10)
ابن تیمیه: وی که از عالمان نامی اهل سنت است، یزید را فردی معرفی می‏کند که از او وقایع و اعمال پست و منکری مانند واقعه حرة سر زده است . وی در کتاب خود «راس الحسین‏» یادآور می‏شود که امام احمد بن حنبل به دلیل فسق، از یزید نقل حدیث نمی‏کرد . و در باره چگونگی رفتار یزید با امام (ع) متذکر می‏شود که وی در مقابل حضرت به وظیفه دینی و واجب خود عمل ننمود و با حضرت عادلانه رفتار نکرد . این در حالی است که از احدی نقل نشده است که آن حضرت بر طریق سوئی بود که استحقاق حد را داشته باشد .
یزید بن معاویة قد اتی امورا منکرة . . . و لاقام [یزید] بالواجب فی الحسین و اهل البیت (رضی الله عنهم) و لم یظهر له من العدل و حسن السیرة ما یوجب حمل امره علی احسن المحامل و لا نقل احد انه کان علی السوء الطریق التی توجب الحد . (11)
امام قرطبی: وی نخست‏حدیث ابوهریره را از پیامبر (ص) نقل می‏کند که فرمود: «هلاک امتی علی ید اغیلمة من سفهاء قریش‏» .
ابوهریره در ذیل حدیث فوق گفته بود که اگر بخواهم می‏توانم آن را مشخص کنم .
«لو شئت ان اقول بنی فلان و بنی فلان لفعلت‏»
قرطبی آنگاه مصادیق حدیث فوق را «یزید» ، «عبید بن زیاد» و دیگر پادشاهان بنی‏امیه ذکر می‏کند .
«و کانهم - والله اعلم - یزید بن معاویة و عبیدالله بن زیاد و من تنزل منزلتهم من احداث ملکوک بنی‏امیه‏» . (12)
قرطبی یکی از فصول کتاب خویش را به مقتل امام حسین (ع) اختصاص می‏دهد و از آن چنین تعبیر می‏کند: «باب ما جاء فی بیان مقتل الحسین رضی الله عنه و لا رضی عن قاتله‏» . (13)
ابن حجر: وی نخست آرای مختلف در کافر یا مسلمان بودن یزید را گزارش می‏کند و فسق و خبیث‏بودن او را مسلم ذکر می‏کند: «و علی القول بانه مسلم فهو فاسق شریر سکیر جائر» . (14)
وی کفر یزید را برنمی‏تابد و لذا مخالف وی است; با این حال، وی را فاسق و خبیث می‏شناساند .
«لایجوز لعن یزید و ان کان فاسقا خبیثا» . (15)
قایلان به کفر
در آغازین مقاله گفته شد که فسق و فجور یزید، مورد اتفاق علمای اهل سنت است; اما برخی دیگر یزید را کافر معرفی می‏کنند که اینجا به بعضی اشاره می‏شود:
ابن عقیل: وی - بنا به نقل سبط ابن جوزی - یزید را کافر و دلیل مدعای خود را اشعار کفرآمیز وی در مجلس اسرای کربلا در شام ذکر می‏کند که معروف‏ترین مصرع آن عبارت است از: «لا وحی و نبی منزل‏» .
«و مما یدل علی کفره و زندقته اشعاره التی افصح بها بالالحاد و ابان عن خبث الضمائر و سوء الاعتقاد» . (16)
مجاهد: وی که از مفسران متقدم است، با اشاره به اشعار یزید در مجلس اسرا می‏گوید: «نافق فیها» . (17)
سبط بن جوزی: وی بعد از نقل رای ابن عقیل به تایید دیدگاه وی می‏پردازد . (18)
تفتازانی: وی از متکلمان برجسته اهل سنت است و بر خلاف توجیه بعضی، یزید را مسبب اصلی شهادت امام (ع) معرفی می‏کند که خودش بدان امر کرده و راضی بود; پس جای تردید در لعن و کفر وی نیست:
والحق ان یزید یقتل الحسین (رض) و استبشاره بذلک و اهانته اهل بیت النبوة مما تواتر معناه و ان کانت تفاصیله آحادا فنحن لا نتوقف فی شانه بل فی ایمانه لعنة الله علیه و انصاره و اعوانه . (19)
آلوسی (صاحب تفسیر روح المعانی) : وی که مفتی اعظم اهل سنت عراق بود، در تفسیر خود در مواضع متعدد به این مسئله پرداخته است، و درباره لعن یزید صراحتا از آن دفاع می‏کند:
لا توقف فی لعن یزید لکثرة اوصافه الخبیثة و ارتکابه الکبائر فی جمیع ایام تکلیفه و یکفی ما فعله ایام استیلائه باهل المدینه و مکة‏و الطامة الکبری ما فعله باهل البیت و رضاه بقتل الحسین (علی جسده و علیه الصلاة و السلام) و استبشاره بذلک و اهانته لاهل بیته مما تواتر معناه . (20)
آلوسی نظر نهایی خود را درباره کفر یزید چنین می‏نویسد:
«ان الذی یغلب علی ظنی ان الخبیث لم یکن مصدقا برسالة النبی (ص . .). و لم یتصور ان یکون له مثل من الفاسقین و الظاهر انه لم یتب‏» . (21)
امام شوکانی (م 1255 ق) : وی می‏گوید برخی از اهل علم، راه افراط پیش گرفته و حکم نمودند که این نوه پیامبر (ص) از فرد شرابخوار و دائم‏الخمر نافرمانی نموده است و حرمت‏یزید بن معاویه را هتک نموده است . خداوند آنان را لعنت کند! چه سخنان تعجب‏انگیزی گفته‏اند که از شنیدن آنها موی بر بدن انسان راست می‏شود!
و لقد افرط بعض اهل العلم کالکرامیة و من وافقهم فی الجمود علی احادیث الباب حتی حکموا بان الحسین رضی الله عنه و ارضاه باغ علی الخمیر السکیر الماتک لحرم الشریعة المطهرة یزید بن معاویة لعنهم الله فیا لله العجب من مقالات تقشعر منها الجلود و یتصدع من سماعها کل جلمود . (22)
دیدگاه معاصران: در اینجا به گزارش چند دیدگاه اندیشوران معاصر اهل سنت می‏پردازیم:
شیخ محمد عبده: او می‏گوید: «فخروج الامام الحسین (ع) السبط (ع) علی یزید الظالم الفاسق کان حقا موافقا للشرع‏» . (23)
و در جای دیگر حکومت‏یزید را حکومت مکر و خود وی را دیکتاتور توصیف می‏کند و طرفداران او را کرامیه و نواصب می‏خواند و سپس نفرینشان می‏کند .
«خروج الامام الحسین سبط الرسول (ص) علی امام الجور و البغی الذی ولی امر المسلمین بالقوة و المکر یزید بن معاویة خذله الله و خذل من انتصر له من الکرامیة و النواصب‏» . (24)
رشید رضا: وی با وجود این که خروج علیه حاکم جور را تایید نمی‏کند، اما جریان امام حسین (ع) را از آن استشنا کرده، یزید را شرابخوار و هاتک شریعت الهی می‏خواند .
«ان الحسین السبط (رض) باغ علی الخمیر السکیر الماتک الحرم الشریعة المطهرة یزید بن معاویة لعنه الله فیا لله العجب من مقالات تقشعر منها الجلود و یتصدع من سماعها کل؟» (25)
اقبال لاهوری
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
بهر حق در خاک و خون گردیده است
پس بنای لا اله گردیده است
تیغ بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آیین است و بس
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت‏خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
تار ما از زخمه‏اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان (26)
اشاره‏ای به مبانی جواز لعن
در این بخش از مقاله اشاره‏ای به مبانی و ادله فقهی جواز لعن یزید می‏کنیم:
1 . قرآن
نگاهی به آیات لعن نشان می‏دهد که در قرآن کریم علاوه بر لعن کفار، اهل کتاب و مشرکان بعضی مسلمانان با عناوین مختلف مشمول لعن الهی می‏شود . به دیگر سخن، موضوع لعن و ملاک و مجوز آن تنها کفر، شرک نیست، بلکه عناوینی چون قتل عمد، اذیت‏خدا و رسول الهی، فساد در زمین، قطع رحم، تهمت و ظلم نیز مجوز لعن به شمار می‏آیند که به بعضی آیات اشاره می‏شود:
1 . «و من یقتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه‏» . (27)
آیه فوق قتل عمد را موجب آتش جهنم و لعن الهی می‏داند .
2 . «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخرة‏» . (28)
این آیه آزار و اذیت‏خدا و رسولش را به صورت مطلق، یعنی اعم از مسلمان و کافر موجب لعن خدا در دنیا و آخرت برمی‏شمارد .
3 . «فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله‏» . (29)
آیه فوق فساد در زمین و قطع رحم را مستحق لعن الهی ذکر می‏کند .
4 . «ان الذین یرمون المحسنات الغافلات المؤمنات لعنوا فی الدنیا و الاخرة‏» . (30)
آیه مزبور تهمت‏به زنان پاکدامن را موجب لعن در دنیا و آخرت می‏داند .
5 . «و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنه و لهم سوء الدار» . (31)
این آیه نقض عهد الهی و فساد در زمین را موجب لعن و عاقبت‏بد می‏داند .
وجه مشترک آیات فوق این است که ملاک لعن تنها کفر و شرک نیست، بلکه لعن الهی بر مسلمانی که دارای یکی از صفات فوق (قتل عمد، آزار خدا و رسولش، فساد در زمین، قطع رحم، تهمت) باشد، شامل می‏شود . لذا استدلال مخالفان، جواز لعن یزید مبنی بر عدم کفر یزید آشکار می‏شود که اشاره خواهد شد .
اما تحقق صفات فوق در یزید با نیم نگاهی به منابع تاریخی روشن می‏شود . فساد یزید در زمین با انهدام کعبه، کشتار و سرکوب قیام مردم مدینه و ترویج قمار و شرابخواری و از همه مهم‏تر حادثه کربلا روشن و شفاف است .
با انهدام کعبه و کشتار امام حسین و اهل بیت نبوت موجب اذیت و آزار خدا و پیامبر اسلام (ص) را فراهم آورد . همچنین امام حسین که رحم پیامبر اسلام بود و در قرآن و روایت نبوی مورد سفارش اکید قرار گرفته بود، با شهادت آن حضرت، یزید به قطع رحم رسول الهی دست زد این آیه مورد استدلال امام احمد بن حنبل نیز قرار گرفته بود که گذشت .
اما قتل عمد امام حسین (ع) و اهل بیت نبوت و دیگر مظلومان در دوران حکومتش - هر چند به صورت سببی - نیاز به توضیح ندارد .
پس، از نظر قرآن یزید به دلیل اعمال زشت متعدد خود استحقاق لعن الهی را دارد . علاوه بر این که بعضی در اسلام یزید تردید کرده، او را کافر می‏دانند که در این صورت آیات لعن کافران نیز شامل حال وی می‏شود .
روایات نبوی
در روایات منقول از پیامبر اسلام (ص) که در کتب اهل سنت گزارش شده است، لعن الهی شامل مسلمانان گناهکار خاص می‏شود که این جا می‏توان به حلال شمردن از عترت پیامبر، آنچه را حرام است، ترک سنت پیغمبر، جاری کردن حد یا قتل بدون حق، اشاره کرد .
1 . «سبعة لعنتهم کل بنی مجاب . . . المستحل من عترتی ما حرم الله و التارک لسنتی‏» . (32)
در این که یزید به عنوان خلیفه مسلمانان با تظاهر به قماربازی، شرابخواری و کشتن رحم پیامبر (ص) یعنی امام حسین (ع) ترک سنت پیامبر کرده و خون عترتش را که حرام بود، حلال کرد، تردیدی نیست، لذا براساس حدیث فوق یزید استحقاق لعن را دارد .
2 . من احدث او آوی محدثا فعلیه لعنة‏الله و الملائکة و الناس اجمعین قیل یا رسول الله ما الحدث؟ قال: من جلد بغیر حد لو قتل بغیر حق‏» . (33)
در این حدیث پیامبر (ص) زدن تازیانه بدون حد شرعی و قتل بدون حق را موجب لعن خدا، فرشتگان و همه مردم می‏داند . شمول حدیث فوق بر اعمال یزید در کشتار کربلا و اسارت اهل بیت نبوت و دیگر جنایت‏های وی روشن است .
از مبانی پیشین سستی ادعای مخالفان لعن یزید، مانند غزالی، ابن صلاح، ابن حجر و ابن تیمیه روشن می‏شود که مدعی بودند لعن به کفر اختصاص دارد . (34)
پی‏نوشت‏ها:
1 . نقل از: ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص 132، طبع قدیم و ص 221 طبع جدید
2 . همان، ص 133 و نیز: آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج 26، ص 72 .
3 . سوره محمد، آیه 22 و 23 .
4 . ابن عماد، شذرات الذهب، ج 3، ص 179 .
5 . تاریخ ابن خلدون، ج 1، (مقدمه)، ص 269 و 270 .
6 . همان .
7 . همان، ص 271 .
8 . همان .
9 . ابن حزم، المحلی، ج 11، ص 98 .
10 . سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 231 .
11 . ابن تیمیه، راس الحسین، مندرج در: استشهاد الحسین ابن کثیر، ص 179 و 181، دارالمدنی للنشر و التوزیع، جده، بی تا .
12 . شمس الدین قرطبی، التذکره فی احوال الموتی و امور الاخره، ص 642 .
13 . الصواعق المحرقه، ص 132 طبع قدیم .
14 . همان، ص 133 .
15 . تذکره الخواص، ص 298 .
16 . کتاب الربعلی المتعصب العنید، ص 48 .
17 . رسائل الجافظ، رساله یازدهم، به نقل از همان .
18 . شرح العقاید النسفیه، ص 8 - 247 .
19 . تفسیر روح المعانی، ج 26، ص 72 .
20 . همان، ص 73 .
21 . نیل الاوطار، ج 7، ص 176، دارالجیل، بیروت، بی تا .
22 . تفسیر المنار، ج 12، ص 83 .
23 . همان، ج 6، ص 367 .
24 . همان، ج 12، ص 185 .
25 . کلیات اشعار فارسی اقبال، ص 75، به تصحیح احمد سروش .
26 . نساء، 93 .
27 . احزاب: 57 .
28 . محمد: 22 و 23 .
29 . نور: 23 .
30 . رعد: 25 .
31 . کنز العمال ش 44038 و 44024، ج 16، ص 84 و 90 .
32 . همان، شماره 44336 . ص 251، مؤسسه الرساله، بیروت، 1409 ق .
33 . ر . ک: الصواعق المحرقه، ص 133 طبع قدیم; راس الحسین لابن تیمیه، ص 176 و 177 .

برائت در زيارت عاشورا


منابع مقاله:
مجله بازتاب انديشه، شماره 36، غدیری، سلمان؛


انتخاب ، 14/12/81
برائت‏يعنی چه؟ چه لزومی دارد؟ حدود آن چيست؟ چرا بايد نسبت‏به عده‏ای برائت داشت؟ و سرانجام آيا برائت‏با روح رحمت عمومی حاکم بر دين اسلام مغاير است‏يا خير؟
واژه «برء» دارای دو معنا است: يکی آفريدن و ديگری خلاص شدن و کنار کشيدن از چيزهايی که نزديکی با آنها ناپسند است . منظور اين مقاله، معنای اخير است . با توجه به اين معنا، جايگاه خداوند در اعلان و انجام برائت در صدر اين هرم است . پيامبر بلندمرتبه اسلام در رتبه دوم قرار دارد و در ذيل ايشان، پيامبران اولوالعزم و بزرگواری چون ابراهيم عليه السلام می‏درخشند و در قاعده هرم، مؤمنان، قرار دارند .
به جرات می‏توان گفت که اصل برائت، از حقايق مسلم دينی - قرآنی است که مانند ساير امور قرآنی مصداق‏يابی دقيق آن به لسان معصومين عليهم السلام سپرده شده است . اگر در زيارت عاشورا به کرات از اين واژه استفاده شده است، در واقع، اقتدايی به اين سنت‏حسنه ابراهيمی بوده‏است .
تولی و تبری دو اصل مهم از امور دينی است; يعنی روح و قلب آدمی می‏بايد حالتی پويا و تحريک‏پذير داشته باشد و همواره سبت‏به دشمنان پيامبر و امامان عليهم السلام مصداقی واقعی يافته، از ايشان بيزار و برکنار باشد (تبری) . دوستی با دشمنان خدا، هرچند ناچيز و نامقدار به نظر رسد، بسيار است . همچنين دوستی نسبت‏به دوستان خدا که با معرفی حق تعالی در قالب دوستان پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام مصداق يافته‏اند، تا جايی که با ايشان هم‏نوا و همسو محسوب شويم، همان تولی است . البته اين دوستی درجات مختلف دارد و هر چه بيشتر باشد، اثر مطلوب‏تری بر جای می‏گذارد .